آیت الله طاهری: این انتخابات را مخدوش و آن را باطل و تصدی مجدد رئیس دولت را نامشروع و غاصبانه مي دانم

  • آیا این مصداق “نومن ببعض و نکفر ببعض” نیست؟ آیا این از مصادیق عدالت است که سیّد شریف و مظلومی چون میرحیسن موسوی که در سخت ترین دوران های این کشور مسئولیّت اداره دولت را با وجود جنگ هشت ساله و محاصره اقتصادی و گروه های محارب و تثبیت انقلاب با موفقیت تمام طی نمود و تا آخرین لحظات عمر امام، عزیز و محبوب این رادمرد بزرگ بود، اکنون عامل استکبار، اغتشاشگر و مستوجب کیفر باشد و باید حقوقش پایمال گردد؟ حد و حدود تمامیّت خواهی شما کجا پایان می گیرد؟ بدرستی که دشمن شماره یک انسان نفس اوست(اعدی عدوک نفسک التی بین جنبک).
  • آیا امام هتاکی ها و تهمت های شخص رییس دولت و منسوبینش را به یارانش تحمّل می کرد؟ آیا امام اچازه می داد حیثیت و آبروی افراد این گونه در معرض و منظر مردم ملعبه بازیگران قدرت و رای بازان حرفه ای قرار گیرد؟ و آیا دین چنین اجازه ای به شما داده است؟ چرا چتر حمایت قانون فقط برای شما و دوستان شما است و تنها هنگامی دین، قانون و امام عزیز می شوند که بتوانید منفعتی از آن ببرید؟

خبرنامه امیرکبیر: آيت الله سيد جلال الدين طاهري امام جمعه سابق اصفهان با انتشار نامه ای با پایمال کردن رای مردم اعتراض کرده و تصدی مجدد احمدی نژاد را نامشروع و غاصبانه دانست.

متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین

سلام خدا و رسول برگزیده او بر همه شهدا اسلام و دفاع مقدس و شهدای اخیر راه آزادی و حریت که خون پاک خود را برای دفاع از حقیقت و امانت و صیانت از آراء ملت نثار کردند تا انقلاب اسلامی که برای تکریم انسان و آزادی و استقلال و اجرای احکام اصولی اسلام به رهبری قائد راحل حضرت امام خمینی(ره) شکل گرفت از انحراف و کجروی مصون بماند. اینجانب شهادت فرزندان پاک نهاد ملت ایران و متابعان اسلام محمدی را به خانواده های داغدار و عموم مردم عزیز تسلیت عرض می نمایم و از خداوند تبارک و تعالی صبر جمیل و اجر جزیل برای آنان و آزادی دستگیرشدگان و شفای مجروحین حوادث اخیر مسئلت می نمایم.

انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد از چند جهت حادثه تاریخی و حائز اهمیت است اول آنکه ملت بزرگ، بصورت یکپارچه و بانشاط و امیدوار به تغییر سرنوشت کشور به پای صندوق های رای حاضر شدند و این بهترین هدیه ای بود که می توانست کشور و انقلاب را از بسیاری خطرات بیرونی و درونی مصون داشته و در مسیر امید و رشد و شکوفایی و عدالت حقیقی به تعالی برساند اما هیهات که چگونه با قدرت پرستی و بی تدبیری و اقدامات غیرقانونی و خلاف عدالت که از قبل از انتخابات شروع گردید طرح مسائلی از قبیل تهمت پراکنی به یاران امام، شبهه افکنی در سلامت دولت های گذشته و زیرسوال بردن امام(ره) و دفاع مقدس و مصادره همه دست آوردهای دوران قبل که از افتخارات این نظام محسوب می گردد به نفع این دولت و سواستفاده وسیع از امکانات ملی چون رادیوتلویزیون و مطبوعات دولتی و توزیع وسیع ثروت های ملی در روزهای قبل از انتخابات برای جلب آرا به نفع دولت و نهایتاً پس از اخذ آرا، تقلیب بسیاری از برگهای رای به نفع خودشان و تائید عجولانه، این فرصت طلایی و بسیار گران بها در معرض تاراج قرار گرفت و در انظار جهانیان و مردم آنچه ماند، آبروی ریخته نظام و خون های بناحق ریخته و جوانان مضروب و مجروح و مردان و زنان زندانی و اموال تخریب شده و در یک کلام، مشروعیت نظام مقدس جمهوری اسلامی و شهدای عزیز ایران بود.هرچند ممکن است سرکوبگران با امکانات وسیع بتوانند معترضان را موقتاً سرکوب نمایند در حالیکه باید حافظ جان و مال و ناموس همه ملت و حامی مظلوم باشند اما حکومت با چالش هایی سنگین از قبیل اصل بیطرفی شورای نگهبان و نهادهای قضایی و اجرایی در برگزاری انتخابات و دیگر امور مهمه نظام مواجه است که یا به انفعال ملّت از مشارکت در تعیین سرنوشت خود و یا به بی اعتمادی و مبارزه با اصل نظام خواهد انجامید و دایره این یاس و تردید ممکن است خدای ناکرده به اصل اسلام که ابزار حکومت برای توجیه ظلم و بی عدالتی گردیده بینجامد.

من به عنوان فرد کوچکی که عمر خود را به طلبگی و مبارزه و عواقب آن و خانه نشینی در این ایام گذرانده ام، خاضعانه و از سر درد به همه مراجع معظّم و روحانیّت محترم میگویم ” کونوا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً” من با دیده گریان و قلبی اندوه بار به عینه می بینم که کهنه دشمنان و مخالفان امام راحل که او را برای مبارزه و تاسیس جمهوری اسلامی تخطئه می کردند، امروز با تمام قوّت و با همان دشمنی تئوری پردازان قدرتمندان شده و از درون به هدم و نابودی عقاید حکومتی مرحوم امام و به موزه فرستادن عملی آن فعالانه مشغول هستند. من مطمئن هستم که روح بلند او و شهدا و سرداران بزرگ ما از این انحرافات اساسی که بر سر اصول مردم سالارانه جمهوری اسلامی آمده است نگرانند. اگر مردم را به استناد “الناس مسلطّون علی اموالهم و انفسهم” مسلّط بر سرنوشت خود بدانیم، اگر این تسلط را با آرا خود به دولت و حکومت تفویض نمودند، وظیفه آنها است بحکم امانتداری در رعایت حقوق آنان کوشا بوده و در صیانت آن امین باشند. “لا تنظروا الی طول ركوع الرجل و سجوده، فان ذلك شیء اعتاده؛ فلو تركه استوحش لذلك و لكن انظروا الی صدق حدیثه و اداء الامانته” که در این روایت ملاک تقوی و صلاحیت، راست گویی و امانتداری است نه طول رکوع و سجود و تظاهر به دین داری کما اینکه در آیه شریفه “ولایجرمنکم شنان قوم علی ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی” مقصود عدالت ورزی با مخالفان و دشمنان است و اگر مردم و امام جمهوری اسلامی را با آزادی و استقلال تعریف کردند، آزادی و استقلال موافقان در هرکاری که اراده کنند نیست بلکه آزادی مردم بر اساس قانون و استقلال کشور و قوانین از سلطه زورمندان است.

اینروزها مشاهده میشود که با تقطیع بعضی از فرمایشات امام که به نفع اقدامات و برنامه های خود تشخیص می دهند، سعی دارند پشت این چهره ملکوتی سنگر گرفته و اعمال و رفتار خود را با معترضان توجیه نمایند. من برای تنویر افکار عمومی به صراحت اعلام می کنم این روش ها ادامه همان استفاده ابزاری از دین و مقدسات و تطهیر خودشان در هاله های مقدس و خارج کردن مخالفان از دائره امام و بدبین کردن جوانان به دین و امام اتفاق می افتد. آیا امام معتقد بود کسانی که باید در انتخابات بی طرف باشند، رسما وارد حمایت علنی از کاندیدای خاصی بشوند؟ آیا شورای نگهبان که بعضی از افراد موثر آن از رقیب جناب آقای میرحسین موسوی علناً حمایت کرده و می کنند، می تواند ملجا و مرجع برای شکایت شکاة باشد؟ چرا نامه توبیخیّه امام و هشدارهای ایشان به بعضی از تخلفات آقایان را منتشر و نقل نمی کنید؟ آیا امام اجازه می داد امکانات عمومی و بیت المال مسلمین برای یک کاندیدا بدون هیچ محدودیتی استفاده شود؟ آیا امام هتاکی ها و تهمت های شخص رییس دولت و منسوبینش را به یارانش تحمّل می کرد؟ آیا امام اچازه می داد حیثیت و آبروی افراد این گونه در معرض و منظر مردم ملعبه بازیگران قدرت و رای بازان حرفه ای قرار گیرد؟ و آیا دین چنین اجازه ای به شما داده است؟ چرا چتر حمایت قانون فقط برای شما و دوستان شما است و تنها هنگامی دین، قانون و امام عزیز می شوند که بتوانید منفعتی از آن ببرید؟ آیا این مصداق “نومن ببعض و نکفر ببعض” نیست؟ آیا این از مصادیق عدالت است که سیّد شریف و مظلومی چون میرحیسن موسوی که در سخت ترین دوران های این کشور مسئولیّت اداره دولت را با وجود جنگ هشت ساله و محاصره اقتصادی و گروه های محارب و تثبیت انقلاب با موفقیت تمام طی نمود و تا آخرین لحظات عمر امام، عزیز و محبوب این رادمرد بزرگ بود، اکنون عامل استکبار، اغتشاشگر و مستوجب کیفر باشد و باید حقوقش پایمال گردد؟ حد و حدود تمامیّت خواهی شما کجا پایان می گیرد؟ بدرستی که دشمن شماره یک انسان نفس اوست(اعدی عدوک نفسک التی بین جنبک).اینجانب احتمال می دادم که شاید توجّه به مصالح درازمدّت و تاریخی انقلاب و نظام و ایجاد وحدت ملّی، موجب شود تا آقایان دست اندر کار کشور نسبت به تخلّفات وسیعی که در قبل و بعد از انتخابات واقع شد با دید معقول و عادلانه قضاوت کنند، امّا اکنون شواهد و قرائن نشان می دهد که قصد دارند نتایج از قبل اعلام شده را تثبیت نمایند و شرایط نظامی و امنیّتی برای دستگیری و سرکوب معترضان و زنده کردن کینه های قدیمی و انتقام از یاران وفادار امام و جوانان و دانشگاهیان را تشدید کنند. بنده به عنوان یک روحانی کوچک، همصدا با اکثریّت مردم ِ رای باخته، این انتخابات را مخدوش و آن را باطل و تصدّی مجدّد رئیس دولت را برای دور بعد نامشروع و غاصبانه می دانم.

از عموم مردم و جوانان عزیز می خواهم ضمن حفظ آرامش فعّال، مراقب رخنه عناصر مشکوک برای بهانه دادن به سرکوب و تشدید ظلم باشند و بدانند خداوند سنّت خود را حمایت از مظلوم و هدم ظالم قرار داده است” و سیعلم الّذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون”

والسّلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
خادم شما مردم شریف ایران اسلامی

سید جلال الدّین طاهری

۷/۴/۱۳۸۸

بخشي ديگر از شكنجه هاي تكان دهنده دانشجويان در ساختمان وزارت كشور
در همان شب نیروهای انصار و بسیج پس از آنکه عده زیادی از دانشجویان را محاصره کردند، در محوطه کوی با ضرب و شتم آنها را زمین نشاندند. این در حالی بود که بسیاری از دانشجویان در همان حین جراحت ها و خونریزی شدیدی از ناحیه دست، سر و پا داشتند و با وضعیت وخیم جسمی دستگیر شدند. سپس دانشجویان را با برخوردهای تحقیر آمیز به سمت ون ها و اتومبیل هائی که پیش تر جلوی درب اصلی کوی قرار گرفته بود هدایت کردند. در طول مسیر به تحقیر آمیز ترین شیوه با دانشجویان بازداشتی برخورد کردند. در کنار همه ضرب و شتم های جسمی دیگری که در طول راه انجام می شد، آنها اقدام به گذاشتن جعبه های آهنی بر سر دانشجویان نمودند و با باتوم های خود بطور متوالی بر سر هر کدام از دانشجویان می کوبیدند! این در حالی بود که یکی از بازداشت شدگانی که جعبه آهنی بر سر وی گذاشته شد، خونریزی شدیدی از ناحیه سر داشت و سه نقطه سر این دانشجو شکسته شده بود. اتومبیل های حامل دانشجویان بازداشتی به نقاط مختلفی اعزام می شدند. برخی دانشجویان همان شب به بازداشتگاه های مختلف انتقال داده شدند و برخی دیگر نیز به طبقه منفی چهار وزارت کشور منتقل شدند. در آنجا با وحشیانه ترین و غیرانسانی ترین شیوه با دانشجویان رفتار شد. پس از 12 ساعت ندادن آب به بازداشتی ها، فردی پارچ آب کوچکی برای تعداد زیاد دانشجویان تشنه و مجروح شده آورد. وی پارچ آب را بالا گرفت و آنرا بر روی زمین سرازیر کرد و در همین حین همه دانشجویان را مجبور کردند که به همان محل آمده و از ابی که در حال ریخته شدن بود، بخورند و به این شیوه به دانشجویان آب می دادند. این مسئله تصویر بسیار تکان دهنده ای بود.

بیانیه شجاعانه 30 سینماگر برتر کشور

سی تن از سرشناسترین سینماگران ایرانی با انتشار یک بیانیه خطاب به دولتمران ایرانی اندوه و نگرانی خود را از «اعمال زور و فشارعلیه مردم » ابراز کردند.

در ابتدای این بیانیه نوشته شده است: «چرا باید اقتدار نظامی را جای اقتدار منطق نشاند، آن هم در برابر مردمی كه بخش عمده آنها نسلی است كه همین جا و در همین سه دهه به دنیا آمدهاند و اندیشههایشان نتیجه منطقی ِ مشاهده و تجربه های رویدادهای همین ۳۰ سال است و هیچ تهمتی به آنها نمیچسبد .»

در ادامه این بیانیه آمده است: « آیا مردم تا لحظهای كه رای دادند شریف و قهرمان و حماسه آفرین بودند و به محض اینكه در نتیجه رای اعلام شده شک كردند آشوبگر اوباش و بیگانه پرست و خاشاکاند و سزاوار توهین و یورش و خونریزی و قتل؟»

امضاءکنندگان این بیانیه از تکرار تجربههای تاریخی و تلخ جنگهای محلهای و خانگی ابراز نگرانی کردند و خواستار اعلام نتایج واقعی انتخابات شده اند.

همچنین این هنرمندان در این بیانیه به دولتمران هشدار داده اند که: « محض قدرتنمایی مردم را به جان هم نیندازیم و تیرهبختی كسانی كه در همین كشورهای همسایه ما قربانی جنگهای داخلی خانگیاند را به این سرزمین نكشانید كه مسلماً كسی جز دشمن ایران از آن بهره نمیبرد.»

شهرام اسدی ، محسن امیر یوسفی، عزت الله انتظامی، رخشان بنی اعتماد، بهرام بیضایی، كامبوزیا پرتوی، جعفرپناهی، كیومرث پوراحمد، حسن پورشیرازی، ناصر تقوایی، فرشته طائرپور، مانی حقیقی، سیف الله داد، محمد رسول اوف ، علیرضا رئیسیان، خسرو سینایی ، مژده شمسایی، ترانه علیدوستی، حسن فتحی، ایرج كریمی، نیكی كریمی، حمید فرخ نژاد، اصغر فرهادی، بهمن قبادی، عباس كیارستمی، پرویز كیمیاوی، محسن مخملباف، فاطمه معتمدآریا، علی نصیریان و جهانبخش نورایی امضاءکنندگان این بیانیه هستند.

فيلم : راهپيمائی وسيع ديروز در پاريس در حمايت از مبارزات مردم ايران

  • رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، گفته بود که احمدی نژاد رفتنی نیست و نمی‌گذاریم برود.

 

گزارش تفصیلی کمیته صیانت از آرای ستاد موسوی درباره تقلب بزرگ 22 خرداد

این گزارش را کمیته صیانت از آرای ستاد میرحسین موسوی به پیوست نامه‌های ارسال شده به شورای نگهبان فرستاده بود، اما این شورا با بی‌توجهی به این حجم عظیم تخلفات، انتخابات دهم ریاست‌جمهوری را تایید کرد.

سایت  «موج سوم» تصویر نامه دو وزیر سابق کشور به شورای نگهبان و مشروح گزارش کمیته صیانت از آرا را به همراه جداول پیوست برای اولین بار منتشر می‌کند و قضاوت را به مردم می‌سپارد:

فایل 1- مشروح تخلفات انتخابات 22 خرداد

فایل 2- جداول آماری نشان‌دهنده تقلب

هجوم وحشيانه و تجاوز به حريم امن مردم توسط كارد دولت كودتا

https://i0.wp.com/i44.tinypic.com/dpxv5u.jpg

گاف بزرگ خبرگزاری دولت در نمایش تقلب

در میان عکسهایی که در خبرگزاری رسمی دولت از بازشماری آرا منتشر شده است، چند نکته جدی وجود دارد:
1- اینکه صندوق رای شورای شهر در میان صندوقهای رای ریاست جمهوری چه می کند؟
2- چرا رای ها اینقدر نو هستند و هیچکدام تا نخورده اند؟ مگر هنگام رای دادن برگه های رای را تا نکردیم؟
3- تمام محمود احمدی نژادها با یک خط نوشته شده اند.
پیشتر  امیدوار رضایی نماینده مجلس و برادر محسن رضای در مصاحبه ای با روزنامه خبر فاش کرد که بررسی تعدادی از صندوق ها نشان می دهد  ”70 تا 80 درصد آرا با یک خودکار و با یک دستخط در صندوق های مختلف نوشته شده است.

روز آنلاين: عباسعلی کدخدایی از پاسخگویی به سوالات مربوط به حمله به ستادهای انتخاباتی میرحسین موسوی، ‌قطع پیامك ها یک روز قبل از انتخابان، فیلتر سایت‌های حامی کاندیداهای اصلاح طلب خودداری کرد. خبرنگاران در ادامه از سخنگوی شورای نگهبان پرسیدند که با توجه به حضور برخی از اعضای حقوقدان شورای نگهبان در میتینگ‌های انتخاباتی احمدی‌نژاد و اعلام حمایت از وی، اظهارنظر آیت‌الله یزدی قبل و بعد از انتخابات علیه میرحسین موسوی، اظهار حمایت دبیر شورای نگهبان قبل از برگزاری انتخابات مبنی بر تداوم ریاست احمدی نژاد برای چهار سال دیگر به دلیل حمایت رهبر، اظهارنظر اعضای شورای نگهبان در خصوص صحت انتخابات و حمایت از یك كاندیدا قبل از رسیدگی نهایی، و نیز یادداشت غلامحسین الهام عضو شورای نگهبان كه سخنگوی دولت نیز می‌باشد در سایت رسمی دولت كه به صراحت موسوی را دیكتاتور خوانده بود، آیا شورای نگهبان با توجه به این مستندات می تواند “بی طرف” باشد؟

بيانیه مجاهدين انقلاب پس از تاييد نتيجه انتخابات: دولت فاقد مشروعيت و وجاهت قانونی است

بسم الله الرحمن الرحيم

ملت شريف ايران
همان گونه که انتظار می رفت شورای نگهبان قانون اساسی روز گذشته صحت انتخابات رياست جمهوری دهم را تأييد کرد. در نامه دبير اين شورا به وزير کشور آمده است که شورا موارد اعلامی از سوی کانديداهای معترض را از «مصاديق تخلف يا تقلب انتخاباتی خارج» دانسته و تخلفات موجود را«بعضا تخلفات مختصری» می داند« که وقوع آن در اغلب انتخابات مشهود و غيرقابل اعتناست»،مستند شورای نگهبان در اعلام اين نظر باز شماری صوری ده درصد از صندوق های رآی در سراسر کشور توسط همان کسانی است که انتخابات شبهه برانگيز و سراسرتخلف اخير زير نظارت آنها انجام شده است. اين درحالی است که بازشماری صوری آراء خواسته هيچ يک از کانديداهای معترض نبوده است. به اين ترتيب براساس آنچه که در نامه دبير شورای نگهبان آمده است، مواردی نظير موضوع چاپ ميليونها تعرفه اضافی با کد و بدون کد، و درعين حال اتمام برگه های رأی در ساعات اوليه انتخابات در بسياری از استان ها، پلمب صندوق ها در غياب نمايندگان نامزدها، عدم تمديد زمان رأی گيری درحالی تعداد فراوانی رأی دهنده در انتظار رسيدن نوبت بودند و توقف رأی گيری قبل از پايان زمان رأی گيری، کارشکنی در نظارت نمايندگان نامزدها بر صندوق های رأی، قطع سيستم پيام کوتاه در کشور و خطوط تلفن کميته صيانت از آراء ستاد موسوی از روز قبل از انتخابات که امکان نظارت و اطلاع به موقع از تخلقات در سراسر کشور را منتفی کرد، مشارکت بيش از صد در صد واجدان شرايط در ۷۰ و مشارکت بين ۹۵ تا ۱۴۰ در صد واجدان شرايط در ۱۷۰ شهرستان کشور، انتقال صندوق های رأی به سايت های تجميع آراء بدون حضور و نظارت نمايندگان کانديداها، اخراج نمايندگان کانديداها از سايت های تجميع آراء و شمارش آراء در غياب ايشان، و … ظاهراً از نظر اين شوری تخلفاتی «غير قابل اعتناست» که «وقوع آن در اغلب انتخابات مشهود» است.

آنها به رغم تمديد ۵ روزه در رسيدگی به شکايات حتی ضرورتی نديدند راهکار مشخص مهندس موسوی را مبنی بر مقايسه کدهای ملی نوشته شده در ته سوش برگه های رأی با کدهای ملی شهروندان در سيستم رايانه سازمان ثبت احوال اجرا کنند تا ميزان و وسعت تنها يکی از موارد تخلف و تقلب آشکار شود.

ملت شريف ايران
با توجه به ترکيب اعضا و عدم استقلال شورای نگهبان، به ويژه پس از تأييد صريح انتخابات از سوی رهبری و حمايت ايشان از احمدی نژاد، آن هم درمهلت قانونی بررسی صحت انتخابات از سوی شورای نگهبان، توقعی جز تأييد صحت انتخابات از سوی اين شورا نمی رفت. اگرچه اين حمايت و تأييد هرگز نمی تواند عدم عمل شورای نگهبان به مسئوليت های قانونی خود در امانت داری و حراست از رأی مردم را توجيه کند.
همچنين روشن بود مواردی نظير تمديد ۵ روزه برای رسيدگی همه جانبه به شکايات و اعتراضات نيست، چنان که چنين رسيدگی ای عملاً صورت نگرفت. مهلت ۵ روزه می توانست نشانه ای باشد تا افکار عمومی استقلال شورای نگهبان را باور کنند و نيز فرصتی باشد تا با تبليغات يک سويه صدا و سيما و دهها ساعت مصاحبه و ميزگرد با مسئولان انتخابات و وزرای کشور و اطلاعات و … افکار عمومی برای شنيدن تأييد صحت انتخابات از سوی شورای نگهبان آماده شود.

ملت شريف ايران
به هر تقدير اعلام صحت انتخاباتی که اکثريت شما مردم به رغم سرکوب گسترده اعتراضات مدنی و قانونی به نتايج مهندسی شده آن و صدها شهيد و مجروج و دستگيری هزاران تن و به رغم بمباران تبليغاتی بی سابقه و تحريف ها و خلاف نمايی های گسترده، به صحت آن باور نداشته مشروع نمی دانيد، به معنای بلاموضوع شدن انتخابات در کشور، نفی حق حاکميت ملت بر سرنوشت خود و اداره امور خويش و تلاشی آشکار برای پايان دادن به جمهوريت نظام و درعين حال نشانه آغاز دوره ای جديد از تلاش و مبارزه برای بازگرداندن جمهوريت و دفاع از مردمسالاری است.
با اعلام نظر شورای نگهبان پرونده انتخابات آزاد تا آينده ای نامشخص بسته شد و به اين ترتيب انتخاباتی که می رفت تا به يکی ديگر از افتخارات ملت شگفتی ساز ايران در طول تاريخ معاصر تبديل شود، به دست حاکميت کنونی به نقطه سياهی در تاريخ اين ملت تبديل شد.
سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی ايران ضمن ابراز تأسف عميق خود از اين همه بی تدبيری و اين همه استعداد و مهارت در فرصت سوزی و تبديل فرصت ها به تهديدها اعلام می دارد دولت برآمده از انتخاباتی که ملت صحت آن را نپذيرفته و بر ابطال آن پای می فشارد، فاقد مشروعيت و وجاهت قانونی است. سازمان به عنوان تشکلی معتقد و ملتزم به آرمان های ملت در انقلاب اسلامی ايران و ملتزم به اصول اسلاميت و جمهوريت نظام، ضمن تأييد و حمايت کامل از اعتراضات مدنی، قانونی و مسالمت آميز ملت آگاه ايران به نتايج انتخابات و نيز حمايت کامل و تقدير و تشکر از مواضع قاطع جناب آقای مير حسين موسوی وظيفه خود می داند با استفاده از تمامی ظرفيت های قانونی به مبارزه قانونی و مسالمت آميز عليه دولت غير قانونی پرداخته، تمام مساعی خود را برای بازگرداندن جمهوريت که ضامن اسلاميت نظام نيز هست به کار بندد.
و ما توفيقنا الا بالله العزيز الحميد و مانريد الا الاصلاح عليه توکلنا و اليه انيب
سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی ايران
۸۸/۴/۹

http://news.gooya.com/politics/archives/2009/06/090187.php

كديور: آقاي خامنه اي معني ديكتاتوري را-چون ولايت فقيه- نفهميده ايد؛ديکتاتوری اين است که مقام مادام العمر داشته باشيد

  • در قاموس سياسی ديکتاتوری معنای ديگری دارد. ديکتاتوری معنايش اين است که يکنفر به جای همه تصميم بگيرد. معنايش اين است يکنفر مادام العمر حکومت کند. معنايش اين است که مقام پاسخگو نباشد. معنايش اين است که هيچ نهاد رسمی بر او نظارت نداشته باشد. آيا اين صفات در ما جمع است يا در شماها؟

  • با احترام می پرسم نحوه مقابله شما با اعتراض مسالمت آميز مردم چه فرقی با سرکوب شاهنشاهی داشته است ؟ ايا کافيست که نامتان را اسلامی بگذاريد و هر چه دلتان ميخواهد با اين مردم مظلوم بکنيد؟ آيا اين سرکوب و خفقان به سيره امام علی نزديک تر است يا معاويه و بنی اميه .
  • ما دو فاتحه داريم. فاتحه شهيدان ما که نه قبرشان را می دانيم نه گذاشتند که عزيزانشان برايشان بگريند. آنها را از کمترين حقوق شرعی محرومشان کردند و امروزدر غربت به ياد آنا ن جمع شده ايم. امروز مجلس ترحيم ديگری هم در ايران برقرار هست. ما فاتحه شهيدان را داريم و ديگران فاتحه جمهوريت نظامشان را. راستی کداميک پيروز می شويم؟ ادامهٔ این نوشته را بخوانید

چه کسی تحت فشار است، خامنه اي یا موسوی

روزآنلاين : هوشنگ آگاه

ظواهر امر حاکیست آیت الله خامنه ای دست بالا را دارد. همه ی امکانات در خدمت اوست و احمدی نژاد بزودی دهمین رئیس جمهوری ایران می شود و رهبری کماکان قدرت مطلقه باقی خواهد ماند.

چه کسی از میر حسین انتظار داشت تا این حد ایستادگی کند و در قول و قرارش برای صیانت از آرای مردم پای بفشارد؟ چه کسی باور داشت مردی که بیست سال از صحنه ی علنی فعالیت سیاسی در ایران کنار بود چنین با سرعت هیجان سیاسی بیافریند و جوانان داخل و خارج کشور را یک دل و یک زبان، همراه نسل انقلاب، در یک اردو به اعتراض به وضع موجود بکشاند؟

موسوی اگر هیچ کاری هم از این به بعد نکند در همین حد که ماهیت رژیم را به دنیا و از همه مهمتر به طرفداران اسلام ناب محمدی شناساند و روحانیت مدعی دفاع از اسلام را به سکوت و تردید واداشت، کاری کارستان کرده است. مسیر وقایع سه هفته ی اخیر طوری بود که موسوی را خواه ناخواه به سمتی کشاند که رهبری بلامنازع جمهوری اسلامی را به مبارزه طلبید و این چالش رمز پیروزی او بود. اینک این موسوی است که برنده ی میدان است. اگر او همانگونه که حکومت ادعا می کند بازنده ی انتخابات است، چرا تمام وابستگان حکومت به تلاشی واداشته شده اند تا  از او بخواهند نتایج انتخابات را تائید کند. این یک “درخواست” نیست، یک “استغاثه” است!

از یک سو، موسوی در رادیو تلویزیون دولتی متهم می شود مسئول خونریزی هائی ست که بعد از انتخابات در ایران رخ داده است و کیهان و رسالت، دو رسانه ی پرونده ساز رژیم همچنان موسوی را به کشانیدنش به محکمه تهدید می کنند و برای دادن اعتماد به نفس به طرفداران رژیم، بر طبل پیروزی می کوبند و سعی دارند اوضاع را عادی جلوه دهند؛ از سوی دیگر، حکومت به ناگزیر، گروهی از به اصطلاح عقلای خود را وا می دارد تا میر حسین (ودر کنارش کروبی) را به کمیته ی ویژه ای به کشانند که ظاهراٌ قرارست بخشی از” آرای ریخته شده در صندوق” را بازشماری کند.

اگر به راستی کار تمام شده بود و رژیم مشکلی نداشت، دیگر ضرورتی نبود که از موسوی به اصطلاح شکست خورده در انتخابات چنین درخواستی شود. خواهشی که تاکنون با وضوح تمام از سوی موسوی رد شده  و او چون همیشه مردانه و استوار بر ابطال انتخابات و برگزاری انتخابات مجدد پای فشرده است.  کروبی نیز تاکنون چنین مسیری را پیموده و مصاحبه ی اخیر سخنگویش نیز مشروط است و تقریباٌ موکول به محال. این درست است که حکومت ارتباطات موسوی را قطع کرده و به نوعی او را در حصر خانگی قرار داده است اما در واقع آنکه دربند کشیده شده، آیت الله خامنه ای است که چنین درمانده به لطائف الحیل در تقلاست و درانتظار پاسخی مثبت از میر حسین؛ مردی که بر خلاف رهبر از حمایت عمومی برخوردارست.

واقعیت این است که مشروعیت سیاسی و مذهبی نظام و قدرت ولایت فقیه بیش از آنکه در خارج از مرزها زیر سئوال رفته باشد، اکنون در تمامی پهنه ی ایران زمین و بخصوص در تهران و قم با سرعت زیاد در حال اضمحلال است و “عدالت” و “تدبیر و تدبر” آیت الله خامنه ای نیز همراه با مشروعیت سیاسی رژیم زیر سئوال است. در این شرایط بسیار دشوار، آیت الله خامنه ای به اصطلاح ” برنده ” ناگزیرست به هر شکل ممکن از مصیبتی که با رای مردم گریبانش را گرفته راه خلاصی به جوید. ایشان مجبور شده اند که حتی از هاشمی رفسنجانی نیز برای برون رفت از این بحران بزرگ استمالت جویند. روحانیت قم نیز که تا به حال سپر بلای حکومت اسلامی بود، اینک با مشکل مشروعیت مذهبی روبرو شده است که بقایش را تهدید می کند. سقوط مشروعیت رژیم که در حوادث بعد از تقلب در انتخابات و همزمان با اعلام پیروزی احمدی نژاد رخ داده، روحانیت قم را به این موضع کشانده است که  به جای همدردی با آیت الله از او بخواهد راهی برای جمع آوری بقیه آبروی روحانیت بیابد و این معضل را سریع تر فیصله دهد. به همین دلیل است که آیات عظام بسیار محافظه کار قم نیز مرتباٌ به شورای نگهبان و در واقع به رهبری نصیحت می کنند که راه انصاف برگزیند و موضوع را به صورتی ” آبرومندانه ” فیصله دهد، “آتش را زیر خاکستر باقی نگذارد”  و “بقایای تردید را هر چه سریع تر از اذهان مردم برطرف کند”.

آیت الله خامنه ای و اتاق فکرش که برادران لاریجانی در آن به شدت فعال و برنامه ریز هستند، همراه با ولایتی که در بیت ایشان بیتوته کرده و از کشتار فرقه امریکائی دیویدیان برای رهبر یادداشت خطبه نماز جمعه فراهم می کند، اینک به خوبی می دانند با این رئیس جمهوری که از صندوق شعبده بازی انتخابات 22 خرداد بیرون آورده اند دیگر نمیتوان از مواضع ایران در جهان دفاع کرد و برای حکومت های منطقه خط و نشان کشید. آن ها به خوبی آگاهند که جهان غرب به ویژه آمریکا، از این پس اعتبار چندانی برای حکومت ایران قایل نیست و در مذاکرات با تهران، به ایران کمترین امتیازی نمی دهد. آشکار است که ازین پس حلقه ی محاصره ی سیاسی علیه حکومت جمهوری اسلامی تنگتر خواهد شد و رژیم ناگزیر است از ماجراجوئی هسته ای که آن را عامل بقای جکومت خود می داند  دست بشوید و در پی  آن مرتباٌ ناظر بر افول قدرتش در منطقه باشد.

چشمان ناظر جهان شنبه 30 خرداد – 20 ژوئن-  با ناباوری مرگ معصومانه و خونبار ” ندا آقا سلطان” را در خیابان باریک و کوتاه خسروی امیر آباد تهران دید وعظمت تظاهرات میلیونی مردم در خیابان ها و میدان های تهران و دیگر شهرستان های ایران را در 15 روز گذشته بارها به تماشا نشست. طبیعی است افکار عمومی جهان با تکرار این صحنه های دلخراش ومشاهده شکوه تظاهرات مردمی که به خیابان ها ریخته بودند تا پیگیر ارای نا خوانده شان  باشند، دانست که دیگر از مشروعیت ادعائی “حکومت اسلامی” چیز چندانی باقی نمانده است. مشروعیتی که تا قبل از انتخابات به هر صورت کم و بیش نمودی داشت و رژیم با بهره برداری از دموکراسی مبتنی بر برگزاری 30 انتخابات در ایران به دنیا فخر می فروخت، اینک  در دو هفته بعد از انتخابات  آن مشروعیت نسبی مثل برف آب شده است.

بازنده ی حوادث اخیر، آیت الله خانه ای و رژیم است که علیرغم تظاهر به پیروزی، به خوبی می داند حکومتی که با مردم خود چنین عمیقاٌ درگیر شده و صدای “مرگ بر دیکتاتور”ش، به “سنفونی شب های ایران” تبدیل شده است و مدیریت امورش به دست کوتوله هاست و نظامیانش به تجارت و چپاول ثروت ملی مشغولند و طشت رسوائی اش به زمین افتاده است، باید فکری اساسی به حال خود کند. رهبری حکومت قطعا آگاه است که این عمیق ترین بحرانی است که جمهوری اسلامی در 30 سال حیاتش با آن روبرو شده است و در شرایطی که درجهان با مخالفت شدید غرب روبروست و مسئله هسته ایش به یک بحران جهانی تبدیل شده است، دیگر نمی تواند برای مدت طولانی روی حمایت یک خط در میان مسکو و پکن حساب کند. سابقه ی عدم تکمیل نیروگاه بوشهر از طرف روس ها و بازی مسکو با کارت ایران در برابر غرب و سوابق سلطه جوئی روس ها در ایران قاعدتاٌ این واقعیت را برای اتاق فکر خامنه ای نیز روشن کرده است که یا باید به سمت دیکتاتوری نظامی تمام عیار برود و یا به  موسوی، رئیس جمهور منتخب مردم، امتیازات اساسی دهد.

موسوی که در اول خرداد در اولین مناظره تلویزیونی ریا و دروغ گوئی احمدی نژاد، نماد رسوایی حکومت را به چالش کشید، در تمامی چهل روز گذشته نشان داده است که با زیرکی یک آرشیتکت، با روح هنری یک نقاش، با صلابت یک آذربایجانی وطن پرست واعتماد به نفس یک مسلمان نیک اندیش،  به هیچ وجه در اندیشه ی ویرانی نیست و اصلاح طلبی است که در مرحله ی نخست صیانت از آرای مردم را وظیفه ی اخلاقی و مذهبی خود می داند.

موسوی اگر بتواند با پشتیبانی گسترده ی ملت همچنان به مقاومت تحسین برانگیزش در برابر فشار های همه جانبه ی حاکمیت ادامه دهد، آیت الله خامنه ای را ناگزیر خواهد ساخت که در آینده ای نزدیک آرای واقعی مردم را به رسمیت شناسد و به موسوی به عنوان رئیس جمهوری دهم ایران تبریک بگوید. دیگر راه محتمل این است که رهبر زیر فشار نظامیان سوداگر، رسما حکومت نظامی اعلام کند، که به گواه تاریخ  انتهای این راه نیز سقوط حکومت اسلامی خواهد بود.

تاييد دولت كودتا توسط شوراي منتخب رهبر

آیا از شورای نگهبان انتظاری جز تأیید دوبارهء نتایج تقلبی انتخابات می رفت؟ امشب نتایج واقعی انتخابات را با فریادهای الله اکبر و یا حسین اعلام می کنیم. تهران حالت حکومت نظامی به خود گرفته است ؛ برق ها و تلفنها را قطع كرده اند.

ويديوهاي ديگر از اعتراضات مردم در مسجد قبا با حضور كروبي و عطاران:

 

 

تاييد دولت كودتا توسط شوراي منتخب رهبر

آیا از شورای نگهبان انتظاری جز تأیید دوبارهء نتایج تقلبی انتخابات می رفت؟ امشب نتایج واقعی انتخابات را با فریادهای الله اکبر و یا حسین اعلام می کنیم. تهران حالت حکومت نظامی به خود گرفته است ؛ برق ها و تلفنها را قطع كرده اند.

ويديوهاي ديگر از اعتراضات مردم در مسجد قبا با حضور كروبي و عطاران:

نامه استادان دانشگاه و پژوهشگران ايرانی خارج از کشور به دبيرکل سازمان ملل متحد در اعتراض به بازداشت گسترده فعالان سياسی ايران

  • حکومت ايران ندای اعتراض مردم به نتايج انتخابات رياست جمهوری اخير را با خشونتی انتقامجويانه پاسخ داده است. تا به حال نزديک به سيصد تن مقامات کابينه های دولتهای پيشين، مخالفان نامدار، فعالين اجتماعی، و خبرنگاران به نحو غيرقانونی دستگير شده و گاه در مکانهای اعلام ناشده به حبس افتاده اند.
  • دستگيرشدگان از داشتن وکيل محرومند، و بنا بر رويه معمول دولت ايران و طبق اخبار مورد اعتماد، بسياری از آنان تحت فشار هستند تا به ارتکاب خيانت ناکرده اعتراف نمايند.

ادامه به همرا ه اسامي بازداشت شدگان

جمعه‏، ۲۶ ماه جون ۲۰۰۹‏
دبيرکل سازمان ملل متحد
عاليجناب بان کی مون

در آغاز از جنابعالی نسبت به صدور بيانیۀ اخيرتان در رابطه با بحران اخير حقوق بشر در ايران سپاسگزاری می کنيم. در طی روزهای اخير صدها تن از شرکت کنندگان در تظاهرات مدنی به دست نيروهای انتظامی و مأموران لباس شخصی وحشيانه مورد ضرب و شتم قرار گرفته و آماج گلوله های آنان گشته اند . در اين در گيری ها شماری از شهروندان کشته و صدها نفر به زندان افتاده اند. حکومت ايران ندای اعتراض مردم به نتايج انتخابات رياست جمهوری اخير را با خشونتی انتقامجويانه پاسخ داده است. تا به حال نزديک به سيصد تن مقامات کابينه های دولتهای پيشين، مخالفان نامدار، فعالين اجتماعی، و خبرنگاران به نحو غيرقانونی دستگير شده و گاه در مکانهای اعلام ناشده به حبس افتاده اند. دستگيرشدگان از داشتن وکيل محرومند، و بنا بر رويه معمول دولت ايران و طبق اخبار مورد اعتماد، بسياری از آنان تحت فشار هستند تا به ارتکاب خيانت ناکرده اعتراف نمايند. فهرست شماری از دستگير شدگان از اين قرار است:
محمد علی ابطحی (معاون سابق رياست جمهوری)، رضا عليجانی (روزنامه نگار)، اردشير امير ارجمند (استاد حقوق)، محسن امين زاده (معاون سابق وزارت امور خارجه)، محمد رضا عطريانفر (سياستمدار جناح مخالف)، ژيلا بنی يعقوب (روزنامه نگار)، قربان بهزاديان نژاد (استاد دانشگاه)، محمد قوچانی (روزنامه نگار)، سعيد حجاريان (مشاور سابق رياست جمهوری و عضو سابق شورای شهر. او که در جريان سوءقصد عناصر لباس شخصی در سال ۲۰۰۰ بشدت مجروح و نيمه فلج گشته است نيازمند رسيدگی فوری پزشکی است)، محمد رضا جلائی پور (فعال دانشجوئی)، سعيد ليلاز (روزنامه نگار)، محسن ميردامادی (عضو سابق مجلس)، عبدالله مومنی (فعال دانشجوئی)، بهزاد نبوی (عضو سابق مجلس)، عبدالله رمضان زاده (سخنگوی سابق دولت)، هدی صابر (رونامه نگار)، محسن صفائی فراهانی (عضو سابق مجلس)، سعيد شرکاوند (معاون سابق وزارت دارائی)، شهاب الدين طباطبائی (رزنامه نگار)، عبدالفتاح سلطانی (وکيل دادگستری)، علی تاجرنيا (عضو سابق مجلس)، محمد توسلی (شهردار سابق تهران)، مصطفی تاجزاده (معاون سابق وزارت کشور)، غلامرضا ظريفيان (استاد دانشگاه)، احمد زيد آبادی (روزنامه نگار).

با کمال احترام آن جناب را فرا می خوانيم تا ضرورت التزام به قراردادهای بين المللی در رعايت حقوق بشر را که حکومت جمهوری اسلامی ايران نيز به آنها متعهد است به آن حکومت يادآور شويد. حکومت ايران بايد متذکر باشد که حبس ناموجه شهروندان، سرکوبی خشن تظاهرات مسالمت آميز، دستگيريهای فاقد محمل قانونی، و گرفتن اعتراف از طريق شکنجه از مصاديق نقض قوانين بين الملل و قانون اساسی خود آن کشوراست. بررسی شکايتهای واصله درباره تخلفات گسترده در انتخابات اخير رياست جمهوری می بايد در فضائی مسالمت آميزبا نظارت ناظران بی طرف و از مجاری قانونی صورت گيرد.
علی الخصوص، از جنابعالی درخواست می کنيم نماينده ويژه ای برای رسيدگی به تحولات ايران و تهيه گزارشی از آن منصوب داريد. در صورت امکان، موجب امتنان فراوان خواهد شد اگر شخص حضرتعالی بتوانيد در طی سفری فوری به تهران مسئولان حکومت ايران را از مراتب نگرانی جدّی جامعۀ جهانی آگاه فرماييد.
در پايان مراتب قدر دانی خويش را نسبت به اقدام جنابعالی در انتشار بيانيه مؤرّخ دوم تير ۱۳۸۸ درباره بحران ايران اعلام می کنيم و بی صبرانه خواهان ايفای نقش راهبردی آن جناب در جلوگيری از گسترش خشونت و خونريزی در ايران هستيم.
امضا کنندگان:

اروند آبراهاميان، استاد تاريخ، بارو کالج نيويورک
تورج اتابکی، استاد تاريخ، دانشگاه ليدن
کاوه احسانی، استاديار علوم سياسی، دانشگاه دوپال
سعيد امير ارجمند، استاد ممتاز جامعه شناسی، دانشگاه نيويورک، استونی بروک
عبدالعلی بازرگان، فعال سياسی و زندانی سياسی سابق
مازيار بهروز، دانشيار تاريخ، دانشگاه ايالتی سان فرانسيسکو
منصور بنکداريان، استاديار تاريخ، دانشگاه تورنتو
علی بنو عزيزی، استاد علوم سياسی، بوستون کالج
مهرزاد بروجردی، استاد علوم سياسی، دانشگاه سيراکيوز
آصف بيات، استاد جامعه شناسی، دانشگاه ليدن
نيره توحيدی، استاد مطالعات زنان، دانشگاه کاليفرنيا، نورثريج
فاطمه حقيقت جو، محقق، دانشگاه ماساچوست،بوستون
فرهاد خسرو خاور، استاد مدرسه عالی مطالعات اجتماعی و استاد ميهمان دانشگاه هاروارد
حميد دباشی، استاد مطالعات ايرانی و ادبيات مقايسه ای، دانشگاه کلمبيا
نسرين رحيميه، استاد تاريخ، دانشگاه کاليفرنيا، ايروينگ مصطفی رخ صفت، ويراستار سابق کيهان فرهنگی
روحی رمضانی، استاد ممتاز بازنشسته علوم سياسی، دانشگاه ويرجينيا
عبدالکريم سروش، عضو پيوسته فرهنگستان علوم ايران
احمد صدری، استاد جامعه شناسی و صاحب کرسی مطالعات جهان اسلام، ليک فورست کالج
محمود صدری، استاد جامعه شناسی، دانشگاه تگراس ومنز
حسين ضيائی، استاد و رئيس گروه مطالعات ايرانی، دانشگاه کاليفرنيا در لوس آنجلس
رضا فراهانی، استاد ميهمان روانشناسی، سيتی کالج نيويورک
فريده فرهی، گروه علوم سياسی، دانشگاه هاوائی در مانو
مهرانگيز کار، محقق ميهمان گروه حقوق دانشگاه هاروارد، زندانی سياسی سابق
محسن کديور، استاد ميهمان فلسفه و کلام، دانشگاه دوک
احمد کريمی حکاک، استاد ادبيات، فرهنگ و زبان فارسی، دانشگاه مريلند
آرنگ کشاورزيان، دانشيار مطالعات اسلامی و خاور ميانه، دانشگاه نيويورک
حسين کمالی، استاديار ميهمان مطالعات ايرانی-اسلامی، دانشگاه کلمبيا
آزاده کيان، استاد جامعه شناسی و رئيس گروه مطالعات زنان، دانشگاه پاريس
اکبر گنجی، فعال سياسی، روزنامه نگار و زندانی سياسی سابق
عطاالله مهاجرانی، معاون نخست وزير و وزير فرهنگ سابق
آرش نراقی، استاديار فلسفه و دين، موراوين کالج

http://news.gooya.com/politics/archives/2009/06/090039.php

هادي غفاري: امام خميني ، خامنه اي را به خاطر عدم درك صحيح از ولايت فقيه مورد عتاب قرار داد ؛ اينك او حق ندارد ديگران را ضد ولايت فقيه بداند

احمدي نژاد عددي نيست براي مناظره ، خامنه اي خود بايد ا براي مناظره در مورد تخلفات انتخاباتي بيايد؛

متن صوتي سخنراني هادي غفاري شجاع خطاب به خامنه اي

http://news.gooya.com/didaniha/archives/2009/06/090041.php

يا معني سلاح گرم فرق كرده يا معني صداقت

 

سردار رادان جانشين فرماندهي نيروي انتظامي و سردار حجازي فرمانده نيروي مقاومت بسيج هر دو اخيرا فرموده اند كه هيچ كدام از پرسنل نيروي انتظامي و بسيج از سلاحهاي گرم براي سركوب معترضان استفاده نمي كنند پس با توجه به فرموده اين فرماندهان صديق شما احتمالا دچار توهم شده ايد و هميشه حق با امپراتوري دروغ است!!

كليپ زيباي سر اومد زمستون خواننده: شاهکار بينش پژوه

اكبر گنجي:

  • دوستانی که در اين خصوص خبرسازی می کنند، حق ندارند چهره ای غير واقعی از موسوی بسازند. بهتر است يک بار ديگر برخی از باورهای مهندس موسوی را از نظر بگذرانيم:
    مهندس موسوی به اسلام به عنوان کاملترين دين اعتقاد نظری و التزام عملی دارد،
    نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی اش را قبول دارد،
    امام خمينی را قبول دارد و او را الگوی خود می داند،
    بر اين باور است که مطابق نظر امام خمينی، ميزان رأی ملت است،
    احساس خطر کرده که نظام را با دروغگويی، رمالی، خشونت ورزی، و… از جاده ی اصلی اش منحرف کرده اند، اما او سکوت بيست ساله اش را شکست و وارد عرصه انتخابات شد تا نظام را به مسير درستش بازگرداند،
    بدنبال آن است که از طريق اصلاحات به نظام مشروعيت ببخشد،
    آيا افرادی که بسياری از اين مدعيات را قبول ندارند، می توانند نماينده ی مهندس موسوی باشد؟
  • سلطان(آقای خامنه ای)، اقتدارگرايان، اصلاح طلبان و همه ی ما،درباره او خطا کرديم. چرا؟ برای اينکه هيچ کس گمان نمی کرد او در برابر تقلب شگرف سلطان، و اوامر و فرامين و خشونت هايش، بايستد. اما او ايستاد. ايستادگی او معلول شجاعتی است که شايسته ی تجليل فراوان است.
  • طی دو هفته ی اخير صدها دروغ به نام خبر منتشر شده است. بدون ترديد بخش زيادی از اين شايعات را دستگاههای اطلاعاتی- امنيتی نظام سلطانی ولايت فقيه می سازند و انتشار می دهند. برای چه؟ برای آنکه همگان را نسبت به اخبار درست بدبين کنند، برای اينکه کسی اخبار سرکوب ها وجنايات رژيم را باور نکند، برای اينکه اخبار واقعی فساد های گسترده و فراگير نظام سلطانی را دروغ جلوه دهند. برخی از آزادی خواهان هم از سر خير خواهی به اين  شايعات (چون مرگ سعيد حجاريان) دامن می زنند.
  • آقای خامنه ای و نظام سلطانی اش مبتنی بر دروغ بافی است. او و پيروانش برای اهدافی که آنها را نيکو و مقدس به شمار می آروند، دروغ می گويند. اگر ما هم برای اهدافی که آنها را اخلاقی و انسانی به شمار می آوريم، دروغ بگوئيم،با او و پيروانش چه تفاوتی داريم؟
  • موسوی نشان داد که مرد عمل است. شجاع است. هيچ کس نيست که نداند و نفهمد که او شجاعانه در مقابل سلطان ستمگر ايستاده است. او جان و آبرو و سوابق خود را هزينه ی دفاع از رأی مردم کرده است. اگر ما نمی توانيم در اين مبارزه همراه او باشيم، حق نداريم مدعياتی بيان کنيم که هزينه ی آن را موسوی بايد بپردازد.
  • سعيد حجاريان يکی از بهترين دوستان من است. طی مصاحبه ای با V.O.A در هفته ی گذشته درباره وضعيت او سخن گفتم و نظرات مکتوب دکترش را قرائت کردم که چه خطراتی جان وی را تهديد می کند. در اينجا می افزايم که ترور او به دستور عاليجناب خاکستری پوش صورت گرفت. آنان به او به عنوان مغز فکری اصلاحات می نگرند و از اين رو بايد فشار زيادی بر آنها وارد آورد تا خدای نکرده هوس های شومی در ذهن شان نرويد. امروز هم دکتر ايشان  نظر خود را به شرح زير برای انتشار در اختيارم قرار داد:
    “آقای حجاريان بايد ۳ نوع دارو را به طور مرتب مصرف کنند: نام اولی پروپرانولول يا ايندرال است که قطع ناگهانی آنها موجب اختلال شديد ريتم قلب و يا اسپاسم عروق قلبی می شود، که می تواند سکته ی قلبی را به دنبال بياورد. ايشان بايد دو داروی ديگر را هم به طور مرتب مصرف کنند که روی مغز و نخاع اثر می گذارند و اگر ناگهان قطع شوند، موجب تشنج شديد و اختلال تنفسی می شوند که اين امر جان ايشان را به شدت به مخاطره می اندازد. اينها خطرات فوريی است که وی با آنها روبروست. از سوی ديگر، به علت اختلال حرکتی اندام ها و دستگاه گوارش اش، بايد به طور دائم تحت مراقبت پرستاری و فيزيوتراپی باشند. وی دائماً تحت نظر من، چند پزشک ديگر و همسر پزشک شان هستند. حتی حبس کوتاه مدت ايشان هم بايد به عنوان سوء قصد دوم به جان وی تلقی شود“.

http://news.gooya.com/politics/archives/2009/06/089974.php

دکتر مهدی خزعلی که از سوی دادگاه روحانیت احضار شده بود ، از ساعت 8 صبح امروز به این دادگاه مراجعه کرد. این در حالی است که وکیل و خانواده وی با مراجعه به این دادگاه ، اجازه ملاقات با وی را نداشته و از ورود ایشان به دادگاه ممانعت به عمل آمده و از سرنوشت وی تاکنون هیچ خبری در دست ندارند. روز قبل دكتر در سايت خود نوشته بود:

امروز مرا به دادگاه ویژه روحانیت احضار کرده اند ، نمی دانم در من چه روحانیتی دیده اند! هرچه می گویم جسمانی ام باور نمی کنند! گیرم که روحانی باشم ، “آخوند” نیستم و هرگز ملبس به جامه روحانیت نبوده ام ، حتی برای لحظه ای این لباس را به تن نکرده ام ، علی ای حال فردا 8صبح بایستی به داسرای ویژه روحانیت بروم.

اگر فردا برایم قرار وثیقه صادر کنند ، خانه و محل کارم اجاره ایست ، سندی ندارم که بسپارم ، از پدر و خواهران هم به دلایلی تقاضا نخواهم کرد (شاید دلیل آن را روزی بگویم!) فقط می مانند مردمی که برای آزادی آنان سخن گفته ام.

هرکس می تواند سندی به عنوان ضمانت این سرباز کوچک ملت بیاورد ، فردا در دادسرای ویژه روحانیت چشم انتظار اویم.

آدرس: مقدس اردبیلی – جنب فرماندهی شمیرانات – دادسرای ویژه روحانیت ساعت 8 صبح

88/4/6  دکتر مهدی خزعلی

نامه دکتر علیرضا بهشتی به پدرش شهید بهشتی: پدر دیدی چه کردند؟

این متن نامه دکتر علیرضا بهشتی به پدرش شهید بهشتی است. شاید بیش از ده بار این نامه را خواندم و هربار اشک ریختم. نامه آنقدر زیبا، گویا و احساسی است که حرفی باقی نمی گذارد:

بار دیگر بی تو

چرا هربار که هفتم تیر می رسد سفرة دل گرفته ام را نزد تو می گسترم؟ شاید چون سایة تو را همچنان بر سرم گسترده می بینم. شاید هم که چون نمی گذارند صدایم شنیده شود، بدنبال چاهی می گردم تا آهی برکشم. شاید هم که برباد رفتن میراث توست که اینچنین آتشم می زند و داغ دیرینه را تازه می کند.

پدر! دیدی که چه روزهایی را شاهد بودیم که امکان بازشناسی تاریخ صدر اسلام را برایمان ممکن ساخت؟ دیدی که سکوت که شکسته شد، چگونه دل ها مملو از امید شد؟ دیدی که عطر راستی و صداقت که فضا را پر کرد، پایه های کاخ های دروغ و ریا به لرزه افتاد؟ دیدی خمودی و خموشی جای خود را به سرزندگی و نشاط داد؟ دیدی که دل هایی که سال ها با انگشتان کلیشه سازان از هم دور نگه داشته شده بود، فاصله ها را شکستند و در کنار هم نشستند؟ دیدی که نسل سومی که با انقلاب، امام، جنگ، شهادت و دینمداری قهر کرده بود، در داوری هایش به تأملی دوباره نشست و مطالباتش را در ادبیات صدر انقلاب جستجو کرد؟ دیدی که زن و مرد و پیر و جوان و روستایی و شهری، چشم امیدشان را به یار دیرینة تو دوختند و به رغم همة اما و اگرها و جوسازی ها، رایت اعتمادشان را بدست او سپردند؟

اما پدر دیدی که همان کسانی که پس از شهادت تو زیر لب زمزمه کردند که بهشتی عاقبت بخیر شد و تداوم حیات او به سلطة اسلام لیبرالی می انجامید، چه کردند؟ به بهانة حراست از اسلامیت نظام، جمهوریت نظامی که تو در کنار امام و مرادت و به یاری بسیاری دیگر از همراهان دیروز و امروز معماری کرده بودی را به مذبح سلایق و علایق و داوری های شخصی بردند. خواست مردمی نجیب که با بالاترین درجات آگاهی، حق به سرقت بردة خود را مطالبه می کردند را آشوب طلبی نامیدند، خوننشان را بر قداره بندان خود مباح ساختند، و به نام دین، دینداران را بی دین نامیدند، مذبوحانه به دنبال سرانگشتان بیگانه گشتند و یافته و نایافته، سکوت تلخ، بلند و رسای حق خواهان را با شادکامی دشمنان قسم خوردة انقلاب همانند کردند تا مجوزی برای مشروعیت بخشی به کودتاگران دست و پا کنند.

یاد روزهای سختی می افتم که در مقابل هجمة ناجوانمردانة زبان های پلشت سکوت کردی و افتراها و دشنام ها را از دوستان دیروز و دشمنان آن روز و امروز صبورانه شنیدی و دم فروبستی. تو قربانی التقاط و تحجر شدی: التقاط تو را ترور شخصیت کرد، تحجر در مقابل رضایتمندانه سکوت کرد، و آنگاه بود که فاجعة هفتم تیر به آسانی اتفاق افتاد. این بار اما، روایتی معکوس در کار است: تحجر، اندیشه هایت را بر نمی تابد و تجلی سبز آن را تحمل نمی کند، التقاط شادمانه برحق بودن خود را اثبات می کند، و این تویی که یکبار دیگر به قربانگاه فرستاده می شوی. بگذار که این بار سخنم را با شعری از شفیعی کدکنی به پایان برسانم:

تو در نماز عشق چه خواندی که سالهاست
بالای دار رفتی و این شحنه های پیر
از مرده ات هنوز پرهیز می کنند
……
خاکستر تو را
باد سحرگان
هرجا که برد
مردی زخاک رویید

سید علیرضا حسینی بهشتی هفتم تیرماه1388

http://tehran-shahr.blogspot.com/2009/06/blog-post_28.htm

برنامه ی این روزها را سال ها پیش ریخته اند- آن گاه که “تئوری توطئه” را بافتند و “براندازی نرم” را ساختند

  • وقیحانه تر از همه، اقدامی است که در روزهای اخیر به عنوان یک روش برنامه ریزی شده انجام می شود. اکنون فاش شده است که برنامه ی این روزها را سال ها پیش ریخته اند- آن گاه که “تئوری توطئه” را بافتند و “براندازی نرم” را ساختند تا روزی که رای مردم را به سطل زباله ریختند و انتصاب را جایگزین انتخاب کردند-  تا مردم حق طلب و تحول خواه را ساکت و آرام کرده و خانه نشین سازند.
  • “رهبر جمهوری اسلامی” ثابت کرده است که برای چند روز زمامداری بیشتر و حکومت مستبدانه بر مردم، از هیچ راه و روشی نمی گذرد. اکنون شاهدیم که سید علی خامنه ای از جنایت های بشر در جهان شرق و غرب، هر آنچه را که بدترین بوده است برگزیده و در این کار دست جنایتکاران معروف جهان را در کشتار مردم بی دفاع از پشت بسته است.
  • اکنون روشن شده است که آن جوانان بی گناهی را که  سال ها در چند اردوگاه ویژه سپاه چون اردوگاه حسن آباد، در مسیر تهران – قم آموزش نظامی و ضد چریک شهری می دادند با چه هدفی گرد آوری می کردند. آن ها مخفیانه بچه های بی گناه مردم فقیر یا فرزندان بی سرپرست را به ازای لقمه نانی چون گلادیاتورها بار می آورده اند. نظامیان کوچکی که شستشوی مغزی و بازی های نظامی به آن ها اجازه می دهد به بهانه ی دستگیری جوانان معترض بدون تفکر به منزل و دفترکار مردم بریزند  و دستگیر شدگان را زیر مشت و لگد بگیرند و خانه  و کاشانه ی ملت را که گناهی جز انسان دوستی نداشته و ندارند وحشیانه تخریب کرده و به آتش بکشند.
  • این جنایتکاران و حامیانشان چه کم حافظه اند که برگزاری دادگاه های بین المللی جنایات جنگی را فراموش میکنند و چه کور دل هستند  که عاقبت جنایتکارانی چون  صدام حسین را نمی بینند.

سرباز وطن یا جنایتکار جنگی؟

جوان که بودیم یکی از افتخارهای ما این بود که حکومتی خواهیم ساخت که اساس و بنیانش بر شعار “نه شرقی و نه غربی ” استواراست و نمادش “صلح و دوستی” و نشانه ی انسانیت شهروندانش پیروی از الگوی حافظ  برای زندگی :

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است                  با دوستان مروت با دشمنان مدارا

آن زمان خوش باورانه بر این اعتقاد در سراشیبی حکومت طاغوت بودیم که پس از محمد رضا شاه کشوری خواهیم ساخت که در آن نظامیانش رفتاری انسانی خواهند داشت؛ نه سرباز و ژنرال اسیر دشمن را از روی خشم برآمده از کشتار مردم بی دفاع قربانی خواهند کرد و نه در برابر خواست و اراده ی مردم خواهند ایستاد. درنتیجه نه چون سربازان آمریکایی ناجوانمردانه به  اسرای ویتنامی شلیک خواهند کرد و نه چون کمونیست های پل پت از پشت سر تیر خلاص به مغز مخالفان رهبران خویش خواهند زد.

اما آنچه این روزها ، پس از گذشت سی سال از پیروزی آن انقلاب، در جای جای این کشور می گذرد بیانگر آن است که آن رفتار انسانی تنها “آرزوی ما جوانان مسلمان” بود، چون “رهبر جمهوری اسلامی” ثابت کرده است که برای چند روز زمامداری بیشتر و حکومت مستبدانه بر مردم، از هیچ راه و روشی نمی گذرد. اکنون شاهدیم که سید علی خامنه ای از جنایت های بشر در جهان شرق و غرب، هر آنچه را که بدترین بوده است برگزیده و در این کار دست جنایتکاران معروف جهان را در کشتار مردم بی دفاع از پشت بسته است.

شاهد زشتی و سختی ماجرا نیز تنها  آنچه هر روز در کوچه و خیابان و کوی و برزن این مملکت می گذرد نیست، بلکه صدور فرمان استفاده از نیروهای “تک تیرانداز” هم هست. جنایتکارانی که زبونانه بر پشت بام ها یا ورای دیوارها سنگر می گیرند و سر و سینه ی جوانان بی دفاع ایرانی را نشانه می روند تا هر روز شهدائی چون «ندا»ی مظلوم روانه ی بهشت زهرا کنند.

شاهد جنایت روزانه رهبری، بهره بردن از غیرنظامیان ناآگاهی هم هست که در برابر چشم مردم و دوربین روزنامه نگاران حرفه ای و آماتور، وحشیانه بر سر مخالفان غیرمسلح می ریزند و پس از ضرب و شتم  دستگیرشدگان، جنایت خود را تکمیل می کنند و در زیر درختی یا کوچه ی بن بستی تیر خلاص به مغز اصلاح طلبان خالی می کنند. (البته از نگاه سید علی خامنه ای آن گاه که ایشان به شعر و ادبیات و بزم و موسیقی می پرداخت  و هنوز قدرت طلبی به خشم خون خواهانه مسلح اش نکرده بود، “ضرب و شتم” غلط است و باید عبارت درست “ضرب و جرح” را بکار برد- روشی که اکنون دستور شیوه ی وحشیانه ی آن را صادر کرده است)

وقیحانه تر از همه، اقدامی است که در روزهای اخیر به عنوان یک روش برنامه ریزی شده انجام می شود. اکنون فاش شده است که برنامه ی این روزها را سال ها پیش ریخته اند- آن گاه که “تئوری توطئه” را بافتند و “براندازی نرم” را ساختند تا روزی که رای مردم را به سطل زباله ریختند و انتصاب را جایگزین انتخاب کردند-  تا مردم حق طلب و تحول خواه را ساکت و آرام کرده و خانه نشین سازند.

بکارگیری نیروهای مسلح شده ی سیزده تا شانزده ساله به عنوان نیروی خشن ضربتی هم از شاهکارهای بفرموده ی رهبر است. جوانان بی گناهی که نادانسته بازیچه ی دست قدرت طلبان شده اند و هنوز آن قدر خردسال هستند که وقتی خسته می شوند، هدیه و جایزه ای چون کیک و ساندیس راضی شان می کند و پولی که آخر شب یا آخر ماه در جیبشان می گذارند، خاطره ی جنایت روزانه را از یادشان می برد. این کار اوج رذالتی تاریخی است که این روزها و گاه شباهنگام در ایران در حال اجراست. روشی که دیکتاتورهای آفریقایی چون پل کاگامه در روندا و جنایتکاران بالکان مانند میلوشوویچ در یوگسلاوی سابق با تشکیل “ارتش حرفه ای خردسالان” برای نسل کشی قبیله ای یا سرکوب مخالفان غیرنظامی شان بکار بردند و رسوای عام و خاص شدند.

این جنایتکاران و حامیانشان چه کم حافظه اند که برگزاری دادگاه های بین المللی جنایات جنگی را فراموش میکنند و چه کور دل هستند  که عاقبت جنایتکارانی چون  صدام حسین را نمی بینند.

اکنون روشن شده است که آن جوانان بی گناهی را که  سال ها در چند اردوگاه ویژه سپاه چون اردوگاه حسن آباد، در مسیر تهران – قم آموزش نظامی و ضد چریک شهری می دادند با چه هدفی گرد آوری می کردند. آن ها مخفیانه بچه های بی گناه مردم فقیر یا فرزندان بی سرپرست را به ازای لقمه نانی چون گلادیاتورها بار می آورده اند. نظامیان کوچکی که شستشوی مغزی و بازی های نظامی به آن ها اجازه می دهد به بهانه ی دستگیری جوانان معترض بدون تفکر به منزل و دفترکار مردم بریزند  و دستگیر شدگان را زیر مشت و لگد بگیرند و خانه  و کاشانه ی ملت را که گناهی جز انسان دوستی نداشته و ندارند وحشیانه تخریب کرده و به آتش بکشند.

دوستی دیشب تکه ای از روزنامه های دوران انقلاب را برای من فرستاده بود و به طعنه می گفت این بود آن اسلام نابی که از آن دم می زدید؟ این بود آن نظام انسانی که وعده اش را به ملت می دادید؟ و این بود آن سربازان نمونه ای که وظیفه ی  آنان را پاسداری از وطن در برابر دشمن و نگاهبانی از جان و مال و ناموس مردم ایران اعلام می کردید؟!

چه می توانستم در برابر این سخن حق بگویم که نقیضش دارد هر روز در کشور اثبات می شود؟ چه می دانستم که آن روزها – در سراشیبی حکومت طاغوت در دی ماه سال 57 – وقتی که روزنامه نگاران در مقابل وحشیگری گارد جاویدان تیتر می زدند که “نزن، سرباز…” یا شعرا می سرودند:  “نزن سرباز!/ تو سربازی، ولی سر در کدامین راه می بازی؟/ ره الله یا راه اهریمن؟/ کدامین سینه را آماج می سازی؟/ از آن دوست یا دشمن؟/ من و تو، هر دو مسلمان، هر دو انسان، هر دو سربازیم…” نظاره گر جنایت حاکمان به ظاهر مسلمان در تیر ماه سال 88 نیز خواهیم بود !

چه می دانستم زمانی که در برابر نظامیان تا دندان مسلح شاه، برای انقلابی مسالمت آمیز گل در لوله های تفنگ می کاشتیم و ذهن مان بی خود درگیر آرمان هایی طلایی و ساختن جامعه ی بی طبقه توحیدی بود، دیگرانی چون سید علی خامنه ای مشغول الگوبرداری از روش های رژیم پهلوی بودند و کشف خطاهای آنان برای چند روز حکومت  بیشتر، درصورت رسیدن به  قدرت.

چه می دانستم فرزندان ما سی سال بعد، در دورانی چون امروز، قربانیان جنایت اینانی خواهند شد که اسلام  و مسلمانی را بازیچه ی قدرت طلبی و سلطه جویی خود کرده اند و نوجوانان ناآگاه را مسلح کرده و به جان هموطنان خویش انداخته اند.

روزآنلاين:

http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/article/2009/june/26//-fc5161211d.html

كدام اعترافات تلوزيوني را سراغ داريد كه تا كنون بعد از آزادي افراد تكذيب نشده باشد و ناشي از فشار عنوان نشده باشد؟ به اصطلاح اعترافات مزحك  روزنامه نگار پرکار باسابقه ای مثل امیر حسین مهدوی در برابر دوربین قرار میگیرد تا سناریوی تراوش شده از ذهن تنگ و تاریک و بیمار دادستان تهران را در برابر مردم بخواند، چه كسي را قانع مي كند كه بيماري توهم توطئه را بژذيرند؟ مگر همه مردم ايران مانند مرتضوي و شريعتمداري بيماري روحي و رواني دارند كه به سناريوي آنها و روئسايشان تن بدهند. دو مقاله زير از روزآنلاين بخوبي اين معركه ستاد كودتا را بازخواني مي كند، بخوانيد:

یکشنبه ۷ تير ۱۳۸۸

ستاد کودتا باز اعتراف گرفت

سال هاست قیافه «احمد جانفشان وظیفه»را پیش رو دارم. او اولین نفری بود که بعد از استقرار «نظام اسلامی»،«اعتراف» کرد.یادم نیست عضو کدام گروه و دسته بود؛اما هر چه بود اولین کسی بود که در برابر دوربین«آقایان» نشست. بسیارجوان؛شاید هفده هجده ساله. بی پناهی از سر ورویش می بارید.از این می گفت که فریب خورده و از اینکه خوشحال است که با مهر«برادران» به «آغوش اسلام» بازگشته.از این می گفت که«در انتظار رافت اسلامی»ست….

سرم را در میان دست هایم گرفته بودم و زار می زدم.نمی فهمیدم موضوع چیست؛ندیده بودیم این چیزهارا در عصر«ستم شاهی».

آن روزها هر کس می گفت«دیدید می خواستند با مملکت چه کنند!»جوابی نمی دادم. جوابی نداشتم.کس دیگری هم جواب نداشت،تا یک به یک نوبت همگان شد.از آیت الله شریعتمداری،تا نورالدین کیانوری،ازمهندس عزت الله سحابی تا علی افشاری،از رامین جهانبگلو تا هاله اسفندیاری،از …..

اما حالا که همه و همه را در سیمای جمهوری اسلامی دیده و حرف های واحدی از همه آنان شنیده ایم،می دانم و می دانیم که آبشخور این نمایش های مهلک تلویزیونی کجاست.حالا می دانیم آن باند مافیایی که از اولین روزهای بهمن 57 طرح کودتای خزنده را ریخت،چگونه  با هر گام که به پیش رفت، کس و کسان دیگری را به جای خود،پشت به پرده هایی آبی نشاند. حالا می دانم و می دانیم که همه این نمایش های غیرانسانی برای آن بود و هست که ستاد کودتا،کار خویش را پیش ببرد.

احمد جانفشان وظیفه،اولین نفر بود،سیدامیرحسین مهدوی اما آخرین نفر نیست.این ستاد،در خون و سرکوب زنده است.

داستان  اینک بسیار روشن است.«برادران»از اولین روزهای انقلاب 57 درکلیه ارگان های نظامی،اقتصادی، امنیتی و نظامی لانه کردند.از همان روزها،طرح کودتای امروز را چیدند. در هر نوبت،با ترفندی و با طراحی توطئه ای،یکی از مهره های خویش را در شطرنج سیاسی ایران، جلو بردند و یک گام پیش آمدند.هر بار هم برای بر پا کردن خاک،آنچه خودبه صورت«خزنده»کرده بودند و می کنند،به دیگری نسبت دادند. الگوهم همیشه واحد بوده است:دستگیری مزدوران غرب و شرق؛مباحثه از جنس مباحثات «برادر حسین» در سلول های انفرادی،ارشادو سپس«اعتراف».

آری؛درست همان گاه که مابه تماشای افتادن سربازی و یا خوردن فیلی نشسته بودیم و نشسته ایم،کودتا چیان اصلی،مهره دیگری را پیش بردند و می برند.

چنین بود که نوبت رسید به حلقه ارومیه و باند مافیایی ـ نظامی امروز؛ تا فردا نوبت که باشد.فردایی که دیگر مهره ای در زمین سیاست ایران باقی نمانده باشد و آقایان، مست از باده قدرت،فریاد برآورند:کیش و مات.

اما مشکل این طرح اینجاست که«برادران» بر این باورند که بازی سیاست در جهان امروز،یک دوریست.یک بار می بری و بعد تکیه می زنی به تخت.تمام. یکی می شود رهبر مادام العمر،دیگری رئیس جمهور دائمی.یکی می برد همه محصول مملکت و اسمش همچنان می ماند صادق و آن یکی دهانش همیشه باز برای آنکه در جمع نمازگزاران بگوید:درآورید ریشه فتنه را.شمشیر علی دو لبه دارد….آقایان،تا امروز کودتای«خزنده» را خوب پیش برده اند؛اما در غیاب بازیگر اصلی؛مردم.مردمی که امروز با همه«ندا»هایشان در خیابان اند؛یا در خانه اند و پر زخشم.

شنبه ۶ تير ۱۳۸۸

وقت آن است که خون موج زند در دل لعل

طی بیست سال گذشته چند بار از صفحه تلویزیون نمایش دل آزار اعترافات اجباری را به تماشا نشسته ایم یک بار، دوبار، ده بار، نتیجه این نمایش ها که در خلال ان یک قربانی به تمام معنا پس از تحمل فشار های جسمی و روحی فراوان در برابر دوربین قرار می گیرد تا دست نوشته کارگردانان پشت صحنه را چونان ادعا نامه ای سیاسی علیه خود و همفکران و همراهان خود قرائت کند چه بوده است؟

اگر قرار بود اعترافات تلویزیونی نتیجه ای در بر داشته باشد پس از پخش این همه شاهکار از صفحه تلویزیون چرا باز هم میلیونها نفر در خیابا نهای تهران به حرکت در میایند و علیه دورغ و فریب و نیرنگ که بدترین گناهان از منظر اخلاق اسلامی و فرهنگ ایرانی است شعار می دهند.

سالهاست همگان می دانند میان سعید امامی و سعیدی سیرجانی چه گذشت تا این یکی به خواست آن دیگری در برابر دوربین قرار بگیرد و روایت دستگاه های امنیتی را علیه خود نا خواسته تکرار کند. سالهاست همگان سر گذشت دکتر فرهاد بهبهانی را در مهمانی حاجی اقا می خوانند و بر اسرار پشت پرده حکایت اعترافات وی تاسف می خورند که چگونه ماموران بر قرار امنیت و ارامش بر پای یک پیرمرد بی رحمانه تازیانه می زنند تا یک قربانی بی پناه که ماهها در سلول تنگ انفرادی از زمان و مکان واقعی دور افتاده و حتی از حق دیدن آفتاب و شنیدن صدای زن و فرزند محروم مانده به بازی در نمایش اعترافات اجباری تن دهد. سالهاست همه ایرانیان با سریال دنباله دار اعترافات اجباری آشنایند اما هیچکس باور ندارد آنچه را بازجو می نویسد تا متهم سیاسی در برابر مردم بخواند. هیچکس باور ندارد این قصه های دروغین را که ورق پاره کیهان همچون کلاغان شوم هر روز تکرار می کند. و حالا دوباره  دور تازه ای از اعترافات اجباری آغاز شده تا یک جنبش میلیونی علیه دروغ و تقلب  به یک توطئه محفلی تقلیل داده شود. روزنامه نگار پرکار باسابقه ای مثل امیر حسین مهدوی در برابر دوربین قرار میگیرد تا سناریوی تراوش شده از ذهن تنگ و تاریک و بیمار دادستان تهران را در برابر مردم بخواند. اما چه کسی باور میکند که امثال امیر حسین مهدوی آنچه را پس از فشارهای طاقت فرسا بر زبان می آورند خود باور داشته باشند راستی با جوانان خود چه می کنیم آیا اخلاقی است که با جوانان این نسل همان رفتاری را داشته باشیم که رژیم صدام در زمانه جنگ تحمیلی با پدرانشان داشت یعنی فشار برای گفتن حرفهای که باور ندارند یعنی شکنجه برای اعتراف علیه خود و اعتقادات خود.

این انحطاط نیست یک سقوط تمام عیار است سقوط ارزشهای دینی و سقوط فضایل اخلاقی. ایا حکومت عدل علی که وعده اش را به مردم می دادند و شعارش را هر روز از حلقوم گوساله سامری می شنویم همین است که امروز می بینیم شکنجه بی گناهان به قصد اخذ اعتراف دروغین و تیر اندازی به دختر جوان و غیر مسلح. راستی کدام سرباز حتی در جنگ های وحشیانه و نا برابر تیراندازی به یک دختر غیر مسلح مدال افتخار گرفته است.

این روزها بارها بارها تلویزیون ایران صحنه ضرب و شتم یک جوان بسیجی را پخش کرده است و امروز پخش نمایشنامه های تکراری و تهوع اور اعترافات اجباری را به افتخارات پیشین خود افزوده تا به مردم بقبولاند که انچه در دو هفته پیش در تهران رخ داده نه یک جنبش مدنی و مسالمت امیز ملی بلکه یک شورش و اغتشاش برنامه ریزی شده بوده است اما دنیا دیگر همان نیست که با چند روزی نامه یا زنجیره ای از تبلیغات رادیو تلویزیونی می شد افکار عمومی را شکل داد و مهندسی کرد. امروز اگر رسانه جناحی اقای ضرغامی هم خود را به ندیدن بزند مردم راهپیمایی ارام سه میلیونی معترضان به تقلب را بارها بارها دیده اند صحنه قتل وحشیانه ندا اقا سلطانی را بارها بارها دیده اند صحنه هجوم چماق بدستان را به جوانان و نوجوانان بی پناه و تیر اندازی به سوی افراد غیر مسلح را بارها از نزدیک شاهد بوده اند.عصر ما عصر توسعه پر شتاب رسانه هاست.عصر ما عصریست که خبر سقوط دیکتاتورها را مردم جهان حتی زودتر از خودشان می شنوند.