حضور احمدي نژاد خودشيفته در اجلاسی كه تنها سه رئیس جمهور توگو، تیمور شرقی و مونته نگرو حضور داشتند، در اواخر دوران رياست چه معني دارد؟

سفر كوتاه دكتر احمدی‌نژاد به ژنو و سخنرانی او در اجلاس موسوم به دوربان و توهين و تحقير در آن كاري احمقانه بود كه فقط از احمدي نژاد برمي آيد

چرا كسي عمق فاجعه را درنمي يابد: دولت نهم طی سه سال گذشته حدود 124 میلیارد دلار از پول نفت را بدون ضابطه و مجوز خرج کرده است!«270 میلیارد دلار پول نفت کجا هزینه شد؟»

124 میلیارد دلار یعنی 124 هزار میلیارد تومان یا 124,000,000,000,000 تومان. یعنی 2,750,000 تومان به ازای هر نفر از واجدین شرایط رای در کشور یا تقریباً 1,650,000 تومان به ازای هر نفر از مردم ایران.

۲۱/۹/۸۷ تهران، سالن همايش هاي صدا و سيما- اکبر هاشمي رفسنجاني؛ «درآمدهاي نفتي که در طول تاريخ بي سابقه بوده کجا رفته، آيا براي سازندگي خرج شده است.»

۱۵ اسفند ۱۳۸۷، شيراز – سيدمحمد خاتمي؛«مسوولان کنوني بايد پاسخگو باشند، ۱۵۰ ميليارد دلار پول نفت چه شد؟»

۱۵ فروردين ۱۳۸۸، تهران-ميرحسين موسوي؛ «مي خواهيم ليست و سندي به مجلس و ملت داده شود که حدود ۲۷۰ ميليارد دلار پول نفت کجا هزينه شد و صرف چه چيزي شد؟»

تيتر يکي از روزنامه ها باعث مي شود کارم ساده شود؛ «مترو در تونل سياست» تيتر دوم يکي از روزنامه هاي صبح است. معلوم است پول نفت از توسعه مترو تهران هم سردر نياورده. «پول نفت چه شد»، فقط سوال من نيست، سوال دبير سرويسم هم نيست، سوال سردبير و مديرمسوول هم نيست، پرسشي است که ارکان نظام مطرح کرده اند؛ اکبر هاشمي رفسنجاني، سيدمحمد خاتمي و اخيراً ميرحسين موسوي. تهران را زير پا مي گذارم تا پاسخي براي اين سوال بيابم. بهارستان اولين مقصد است. پيرمرد سياه چرده يي روبه روي «در شمالي» ايستاده، دنبال نماينده اراک مي گردد.

علي اصغر يوسف نژاد نماينده مردم ساري هم آنجا است. مي پرسد؛ «پدرجان اينجا چه مي کني؟ چه مي خواهي؟»

– دنبال نماينده اراک هستم.

– کارت چيست؟

-پول مي خواهم، سه روز است هيچي نخورده ام.

يوسف نژاد ۱۰ هزار تومان به پيرمرد مي دهد و من هم مبلغي، هر دويمان را دعا مي کند. تازه مي فهمم رئيس جمهور چه حس و حالي دارد وقتي به محله هاي فقيرنشين در سفرهاي استاني سرک مي کشد. مستضعفين حق دارند او را دوست بدارند و براي بقايش هر کاري کنند. از نماينده ساري که مخبر کميسيون صنايع و معادن است مي پرسم شما خبر داريد پول نفت چه شد؟ پيرمرد رفته است. مي گويد خودت ديدي نه دست من بود نه دست آن پيرمرد. احتمالاً خرج پول کاغذ روزنامه شما شده است. يافتن پاسخ اين پرسش آنقدرها هم که فکر مي کردم آسان نيست. کسي حاضر نيست در اين باره پاسخ مشخصي بدهد. از حدود ۲۰ نفري که با آنها گفت وگو مي شود بيش از ۱۵ نفر سوال را بيشتر به طنز شبيه مي دانند. مثل نادر قاضي پور نماينده مردم اروميه؛ «اگر مي دانستم کجا خرج شده عالم را خبردار مي کردم.» البته برخي هم مثل احمد توکلي اين سوال را نادرست قلمداد مي کنند؛ «اين پرسش غلط است. مصاحبه نمي کنم اما يک پيشنهاد دارم. بهتر است خودتان را وارد اين قضيه ها نکنيد. به منافع مردم، اسلام و انقلاب فکر کنيد، سوال شما القا مي کند که انگار اين پول نيست شده، نمي دانم چرا شما اصلاح طلبان «اين طوري» هستيد؟» سراغ حميد رسايي مي روم. همان روحاني جواني که عليه خاتمي تاخت و چهره شد؛ «ترجيح مي دهم با اعتماد صحبت نکنم، مصاحبه مرا قبلاً تحريف کرده ايد، خدا نگهدار.» حيفم مي آيد چرا نمي توانم از اين روحاني حامي دولت به ويژه رئيس دولت مصاحبه بگيرم.

….۰۹۱۲۱۱۱، اسحاق جهانگيري پشت خط است؛ «مسوولان اجرايي بايد توضيح بدهند پول نفت چه شده است. اطلاعاتي که من دارم مي گويد پول نفت بودجه دولت را افزايش داده و باعث شده اين بودجه بزرگ تر از قبل شود. از طرفي بخشي از آن به صورت نقدينگي وارد جامعه شده که افزايش تورم را در پي داشته است. همچنين واردات کالاهاي خارجي به کشور زياد شده. اينها اطلاعات من است. دولت بايد ريزهزينه هاي صورت گرفته را بدهد.

مسوولاني که پرسيده اند پول نفت چه شده از ريزهزينه ها ابهام برايشان به وجود آمده است.» اين اظهارنظر وزير صنايع و معادن دولت خاتمي مرا ياد حرف محمد مايلي کهن و برنامه ۹۰ مي اندازد؛ «من و آقاي دايي اگر گوشت هم را بخوريم استخوان هم را دور نمي اندازيم.» معلوم مي شود اصلاح طلبان هم اگر گوشت اصولگرايان را بخورند و براي رئيس جمهوري منتخب شان نامه بنويسند، حاضر نيستند حرمت شکني کنند. اما اميدوار رضايي برادر محسن رضايي چنين نظري ندارد؛ «مشکل پول نفت نيست. مشکل اين همه فرصت سوزي است. فرصت سوزي ها باعث شده هزاران ميليارد دلار کشور ضربه ببيند. چرا شما فقط دنبال اين ۲۷۰ ميليارد دلار آمده ايد. چرا شما از تضعيف جايگاه مجلس، عدم بسترسازي براي توسعه کشور و قوانين متعدد اجرا نشده سخني به ميان نمي آوريد. به هر حال توجه کنيد دولتي سر کار است که بحث مافيا را مطرح مي کند. فکر مي کند همه مي خورند و مي برند يا مسوولان قبلي خورده اند و برده اند اما مي بينيد که متاسفانه ده ها برابر ۲۷۰ ميليارد دلار درآمد نفتي فرصت از دست داده ايم و نتوانسته ايم بستري مناسب براي حضور سرمايه گذاران داخلي و خارجي ايجاد کنيم.»

اگر قرار باشد دنبال هزاران ميليارد دلار ضرر حاصل از فرصت سوزي که اميدوار رضايي مدعي آن است برويم خود پروژه يي است. بهتر است تکليف اين ۲۷۰ ميليارد دلار مشخص شود بقيه باشد براي بعد. عليرضا محجوب بالاخره به اين پرسش پاسخ مي دهد؛ «آقاي مصباحي مقدم رئيس کميسيون اقتصادي اخيراً گزارشي به نمايندگان داده اند که مشخص کرده ۱۲۴ ميليارد دلار از پول نفت بدون ضابطه خرج شده است يعني دولت اين ميزان پول را بدون مجوز خرج کرده است. پيشنهاد مي کنم اين گزارش را از ايشان بگيريد. سوال شما را پاسخ خواهد داد.»

– شما به عنوان نماينده طبقه کارگر آيا مي دانيد چقدر از درآمد نفتي طي سه سال و نيم گذشته صرف اشتغال شده است؟

رشد اشتغال که منفي است. زياد نشده هيچ، کاهش هم پيدا کرده. البته به خاطر اينکه آمار اشتغال را بالا ببرند آمده اند هفت ميليون راننده را که اخيراً بيمه شده اند جزء افزايش اشتغال حساب کرده اند. اجازه بدهيد اين دولت برود آن موقع مي شود عدد و رقم هاي خوبي به دست آورد.

روزنامه اعتماد

حيف و ميل بيت المال ادامه دارد: كمك 300 ميليون دلاري ايران به پاكستان

يك عضو كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي كمك 300 ميليون دلاري ايران به پاكستان را فاقد توجيه قانوني دانست و گفت:فعلاَ در قالب تذكر به وزرا وارد عمل شده‌ايم اما در آينده از برخي وزرا از جمله امور خارجه سوال خواهيم كرد.

انحلال سازمان مديريت و برنامه ريزي در واقع كودتاي دولت عليه برنا مه ريزي و صحه بر لزوم بي برنامگي براي دولت بود كه بايد اين لكه ننگ در دولت بعدي برچيده شود

به نوشته روزنامه‌هاي امروز، نمايندگان مجلس، به دو فوريت طرح افزايش اختيارات رئيس قوه مقننه رأي دادند.

اعتماد نوشت: مجلس تصميمي گرفت که اگر به بار بنشيند دولت نهم بايد با معاونت برنامه ريزي و نظارت راهبردي رئيس جمهور خداحافظي کند و با کامي تلخ دوباره نام سازمان مديريت و برنامه ريزي را بر زبان بياورد، چراکه اگر روزي که محمود احمدي نژاد تصميم گرفت خلاف نظر مجلس و بدون کسب مجوز از بهارستان، سازمان مديريت و برنامه ريزي و همچنين شوراي عالي را در کشور به يکباره منحل کند، ديروز همان بهارستان به ابتکار علي لاريجاني، اختياراتي را به رئيس مجلس تنفيذ کرد که بر اساس آن هر تصميمي که دولت احمدي نژاد گرفته باشد و مغاير مصوبات مجلس باشد، به يکباره باطل خواهد شد. به اين ترتيب اگر محمود احمدي نژاد رئيس جمهور دور بعد باقي ماند چاره‌اي ندارد که به سخنان لاريجاني گوش فرا داده و با عقب نشيني از تصميمات قبلي خود، دستور دهد «مهر باطل شد» از عنوان سازمان مديريت و شوراهاي عالي پاک شود، چرا که مجلسي ها مصوبه ديروز خود مبني بر «لازم الاجرا بودن تصميم هاي رئيس مجلس در مورد مغايرت مصوبات دولت با قوانين مجلس» را «عطف بماسبق» کردند، يعني اين تصميم جديد بهارستان تخلفاتي که احمدي نژاد در چند سال گذشته بر خلاف نظر مجلسي ها انجام داد را هم شامل مي شود. به اين ترتيب اگر غلامعلي حدادعادل به محمود احمدي نژاد نامه داد که انحلال سازمان مديريت و برنامه ريزي غيرقانوني بوده و بايد مصوبه مجلس را داشته باشد و اگر باز هم مجلس و حتي مجمع تشخيص مصلحت نظام به رئيس دولت نهم هشدار دادند که بايد دوباره شوراهاي عالي را احيا کنند و در هر دو مورد رئيس جمهور از کنار نامه ها و هشدارها و حتي مصوبات مجلس با سکوت گذشت و اجراي تصميمات خود را ادامه داد، اما امروز علي لاريجاني به پشتوانه مصوبه مجلس تحت مديريتش مي تواند حکم دهد که دولت نهم غيرقانوني عمل کرده است.ش

شکایت نبوی از فاطمه به سعید

جناب آقای مرتضوی
دادستان کل تهران عمومی و انقلاب تهران

احتراما اینجانب سید ابراهیم نبوی مددجوی سابق سالن 269 زندان محترم اوین، اتاق 92 در ‏سال 1379 و مددجوی اسبق زندان 209 انفرادی 61 و عمومی 9 در سال 1377 فرزند ‏سیدعزیز، شغل نویسنده، ساکن بلژیک روستای اووریس کوی کرک دست راست، جنب ‏فروشگاه آنا ماریا خانم، شماره 12 نسبت به سرکار خانم فاطمه رجبی دوانی فرزند علی شغل ‏خانه دار و هتاک، که خود را برای فریب افراد ساده دل پژوهشگر نامیده و همراه با همسرش ‏معروف به غلامحسین الهام( دارای دهها شغل) اقدام به تحریک دیگران می نماید، در موارد ‏زیر شکایت داشته، از آن دادستان محترم که مظهر عدل و داد( بخصوص داد) می باشید، ‏خواهش می نمایم که از اینجانب دادخواهی نموده این زن شورشگر و سلطه جو( اسم کلانتری ‏اش را نمی برم) را سرجای خودش، که دقیقا نمی دانم کجا می باشد بنشانید. ‏

اولا: خانم فاطمه رجبی در حضور دهها دانشجوی دانشگاه امیرکبیر اعلام نموده که ‏‏”میرحسین موسوی، این محکوم ضدانقلاب را یک نویسنده مقیم خارج نامیده و نه یک ‏ضدانقلاب فراری و پناهنده به بیگانگان که یک جرمش در محاکمه «مشروب‌خواری» بود.” ‏جناب آقای مرتضوی! خدا به سر شاهد می باشد که حتی خداوند هم نداند، حداقل شما که می ‏دانید که اولا من متهم بودم و محکوم نبودم، چون خود شما قاضی من بودید و شما هرگز ‏حکمی به من ندادید، چطور می شود کسی که حکم نگرفته، محکوم نامید و ثانیا بنده متهم بودم ‏به اهانت به مسوولان قوه قضائیه، اهانت به صدا و سیما، اهانت به آقای ترقی نماینده اسبق ‏مشهد و اهانت به رهبری( که مورد اخیر اثبات نشد)، و خودتان می دانید که بنده نه تنها جرمم ‏مشروبخواری نبود، بلکه حتی متهم هم به آن نشدم. حالا چگونه است که ایشان به خودش حق ‏می دهد که مرا محکوم به جرمی بداند که به آن متهم هم نشده ام؟ البته اگر متهم می شدیم ‏حرفی بود، ولی شراب نخورده و دهان ها بکن که نمی شود. به همین دلیل شما به عنوان شاهد ‏اینجانب، که تمام پرونده من زیر دست تان است، لطفا بفرمائید که آیا بنده اصلا به چنین چیزی ‏متهم بوده ام؟ البته طبیعی است که هر کسی کرده نوش جانش، فقط خالی نخورند که خوب ‏نیست، ولی در هر حال ما متهم نبودیم. در همین راستا من از وکیلم می خواهم این خانم را به ‏اتهام ” افترا” و ” اشاعه اکاذیب” تحت تعقیب قرار بدهد.‏

دوما: خانم فاطمه رجبی در سخنان خود گفته است : ” وی برای اطلاع جامعه از محتوای آن ‏هجویه و نه‌ طنز این اطلاعیه را صادر کرده است. یعنی موسوی افراد جامعه را به خواندن آن ‏هجویه و مطالب مبتذل علیه من سوق داده است.” این مورد نیز اشاعه اکاذیب می باشد، چون ‏اولا نوشته من در مورد خانم رجبی مبتذل نبود، و ثانیا کسی بخاطر اطلاعیه آقای موسوی ‏بسراغ سایت من نیامد، چون سایت ما دو سال قبل که من دائما در مورد ایشان می نوشتم سه ‏برابر حالا خواننده داشت و این موضوع اصلا بخاطر خانم رجبی نبود، چون سایت خود ایشان ‏خواننده نداشت. و از طرف دیگر نوشته من دهها برابر نوشته آقای موسوی خواننده داشته ‏است، و در این میان اگر بنا باشد کسی طلبکار باشد من هستم که بخاطر نوشته های من مردم ‏سراغ خانم رجبی و نوشته آقای موسوی رفته اند و آنها را خوانده اند، وگرنه چه دلیلی دارد که ‏خواننده من بیش از خانم رجبی و آقای موسوی باشد؟

‏ از طرف دیگر مطلب من در مورد خانم رجبی مبتذل نبود، من عکس ایشان را منتشر و ‏جملات ایشان را عینا نقل کرده ام، اگر نقل اظهارات ایشان عمل مبتذل و مستهجنی باشد به من ‏مربوط نیست. نوشته های ایشان را در هر کشوری منتشر کنند دادگاه ناشر را به دلیل انحراف ‏افکار خانواده ها و فاسد کردن جوانان و مردم آن ناشر را توقیف می کند، این موضوع به من ‏ربطی ندارد. حرف من را قبول ندارید، خواهش می کنم خانم رجبی را در یک مدرسه ناظم یا ‏مدیر بگذارید، اگر بعد از دو سال شاگردان ایشان دزد و فاسد نشدند، من عهد می بندم سه سال ‏دیگر بشوند. پس باید بدانید که سیب از خود درخت است و ربطی به اینجانب یا اینجانبان ‏ندارد.‏

سوم: جناب آقای مرتضوی! شما خودتان آدم بامزه ای هستید و بسیاری افراد از سخنان تان تا ‏کنون خندیده و حتی برخی از زندانیان از فرط خنده ترکیده و برحمت ایزدی رفته اند، و به یاد ‏دارم که خودتان از آدمهایی بودید که طنز را خیلی خوب می فهمیدید. به همین دلیل هم بود که ‏تا شش ماه بعد از دادگاه اینجانب که در حضور خودتان بود و فیلم دادگاه را چند بار دیده ‏بودید، هر هفته که خدمت می رسیدم، به من می فرمودید که ” سید! بالاخره شما نگفتی این ‏چیزهایی که توی دادگاه گفتی طنز بود یا جدی؟” و با وجود اینکه من بارها تاکید کرده بودم که ‏اصولا طنز موضوعی جدی است، بازهم شما فکر می کردید من جدا طنز گفته ام. اما خانم ‏رجبی، در اظهارات خود در دانشگاه صنعتی شریف فرموده است ” این فرد ضدانقلاب ‏هجویه‌نویس است، نه طنزنویس دارای قلمی شیرین! آن‌گونه که موسوی قلم مستهجن ضداسلام ‏او را در ادبیات ایران ماندگار خوانده است!” ‏

در همین راستا توضیحات زیر ضروری است که اولا اگر من بقول خانم رجبی هجویه نویس ‏نبودم و طنزنویس شیرین بودم، و بقول آیت الله خامنه ای که درباره کیومرث صابری گفته ‏بود، که گل آقا در ادبیات ایران ماندگار است، آیا به من حمله نمی کردند؟ مگر خانم فاطمه ‏رجبی شخصا در سال 1372 آقای کیومرث صابری( گل آقا) را تهدید نکرد که به دفتر گل آقا ‏حمله می کنیم؟ حالا چه فرقی می کند، ما اگر هجویه نویس باشیم مورد حمله قرار می گیریم، ‏اگر طنزنویس هم باشیم باز هم مهدور الدم هستیم، چرا جوری حرف می زنید که انگار نوعی ‏از طنز هست که با آن موافقید؟ شما که به قول مرحوم عمران صلاحی اگر یک ترک هم بر ‏دیوار ببینید، به اتهام خندیدن آن ترک را جر می دهید، برایتان چه فرقی می کند مرد مودبی ‏مثل ابوتراب جلی باشد، یا بی ادبی مثل خاکشیر و ابراهیم نبوی و ایرج میرزا.‏

‏ تازه، من که از همه مودب ترم، خانم رجبی انگار نمی دانند که مردم در مورد ایشان چه می ‏گویند، من از آقای نعمت احمدی وکیلم درخواست می کنم که از آقای مرتضوی قاضی اینجانب ‏بخواهد که خانم رجبی مشتکی الیه را احضار نموده و از وی بخواهد حداکثر( نه حداقل) یک ‏نفر را غیر از آیت الله حسنی به عنوان طنزنویس معرفی کند، اگر ایشان همه طنزنویسان را ‏مجرم و مهدورالدم و محارب ندانست، من حاضرم اوچ ثانیه به ایران بازگشته و محاکمه ‏بشوم، وگرنه مجبورم اوچ آی( تا تیرماه) صبر کنم و بعد برگردم. ‏

چهارم: خانم فاطمه رجبی متهم است که با اشاعه اکاذیب به خوانندگان اینجانب تهمت زده ‏است، ایشان در دانشگاه صنعتی شریف در روز پنجشنبه گذشته راس ساعت 15 و 73 دقیقه ‏گفته است که ” غیر از اصلاح‌طلبان کسی مطالب سایت فیلترشده این فرد را ( منظور آنجانبه ‏اینجانب می باشد) نمی‌خواند که در این صورت او ( میرحسین موسوی) را هرگز نمی‌بخشم.” ‏و این در حالی می باشد که خوانندگان سایت اینجانب بسیار زیاد می باشد. مثلا اینجانب هر ‏وقت یک مطلب در دفاع از اصلاح طلبان می نویسم، یک هفته بعد قاضی دادگاه انقلاب فورا ‏ما را احضار می کند، پس معلوم می شود دادگاه انقلاب هم یا جزو اصلاح طلبان است، یا خانم ‏رجبی دروغ گفته است. هر وقت من یک مطلب در مورد انتخابات می نویسم، بلافاصله ‏روزنامه کیهان فلان مقاله فلان طنزنویس را علیه اصلاح طلبان منتشر می کند، معلوم می ‏شود کیهان هم خواننده سایت ماست و خانم رجبی دروغ می گوید، هر وقت ما اعلام می کنیم ‏که می خواهیم برگردیم کشورمان، فورا یک حکمی یک دادگاهی صادر می کند که در فلان ‏تاریخ به دادگاه بیاییم و این نشان می دهد کلا قضات علاقه وافری به طنز دارند، از طرف ‏دیگر بجز اصلاح طلبان حدود هفت نفر از برادران انصار حزب الله هم جزو مراجعه کنندگان ‏وب سایت ما هستند، حتما سووال می کنید که از کجا فهمیدم از انصار حزب الله هستند؟ چون ‏فقط همان هفت نفر فحش ناموسی می دهند. بنا براین خواهشمندم خانم فاطمه رجبی و همسر ‏ایشان ( به عنوان الهام دهنده متهم) را جلب و موارد فوق را پیگیری نمایید.‏

پنجم: خانم فاطمه رجبی در اظهارات پنجشنبه خود فرموده اند که ” هدف اطلاعیه موسوی ‏علیه آن طنزنویس تخریب اینجانب بوده و در واقع این کار ذم شبیه به مدح می‌باشد.” در حالی ‏که این اظهارات دروغ محض است و هیچ دلیلی برای آن وجود ندارد. همه کسانی که با ‏سیاست آشنا هستند می دانند که برای تخریب خانم فاطمه رجبی هیچ نیازی به صدور اطلاعیه ‏نیست، همین که نامه های ایشان در سطح وسیع چاپ و منتشر شود، خودش یکی از راههای ‏عالی برای تخریب ایشان است و من از ستاد آقای موسوی درخواست می کنم، مجموعه نامه ‏های ایشان را منتشر نموده و پشت آن عکس میرحسین موسوی را به عنوان ناشر چاپ کنند، ‏اگر آقای موسوی در مرحله اول با 25 میلیون رای انتخاب نشد، من حاضرم هفت بار بروم ‏ارادان و پیاده برگردم جمکران. تخریب خانم فاطمه رجبی و حتی آقای احمدی نژاد هیچ نیازی ‏به اطلاعیه آقای موسوی ندارد، خود خانم رجبی مصداق بارز ” تخریب” است. شما اسم ایشان ‏را صد بار جلوی ساختمان سازمان ملل پشت سر هم بگوئید آن 110 طبقه ساختمان زرتی فرو ‏می ریزد، ایشان به بولدوزر گفته اند زکی و به گریدر گفته اند تو در نیا که من مشغول ‏تخریبم. من از آقای موسوی بخاطر آن نامه تشکر می کنم و از خانم فاطمه رجبی هزار بار ‏بیشتر تشکر می کنم که پاسخ اینجانب را داده و انشاء الله باز هم خواهند داد. اما جناب آقای ‏مرتضوی! علیرغم همه این تشکرها و تعارف جردادن ها، هیچ دلیل نمی شود که ایشان به ‏مهندس موسوی افترا بزند و بگوید که اوشان قصد تخریب ایشان را داشتند، چون ایشان ‏تخریب شده خدایی هستند و نیازی به اطلاعیه نمی باشد.‏

ششم: خانم فاطمه رجبی فرموده اند ” اگر مهندس موسوی واقعا هدف صحیحی داشت و خود ‏صادرکننده اطلاعیه بود، می‌توانست فقط از این مجرم ضدانقلاب و اسلام‌ستیز( آقای ‏مرتضوی! منظور آن خانم ابراهیم نبوی می باشد) تبری بجوبد.” و به عبارتی در اینجا خانم ‏رجبی نه تلویحا که تصریحا بنده را ضدانقلاب و اسلام ستیز خوانده اند. جناب آقای مرتضوی! ‏شما می دانید که در مورد اول- ضد انقلاب بودن- بنده همواره اعتراف کرده و خواهم کرد که ‏ضد انقلاب بوده و خواهم بود و اتفاقا از پنج سال بعد از پیروزی انقلاب ایران و شکست ‏اینجانب، همواره ضد انقلاب بوده ام و اصولا خودتان هم همینطور هستید و اصولا اگر در ‏ایران کسی ضد انقلاب نباشد، لابد باید انقلابی باشد و اگر کسی انقلابی باشد لابد قصدش به هم ‏ریختن نظام کنونی است و اینجانب مدافع نظام جمهوری اسلامی بوده و خودتان می دانید که نه ‏تنها مدافع نظام هستم بلکه مزدور آن نیز می باشم و هر گز هم انقلابی نبوده و نیستم و اگر ‏انقلابی بودم، حداقل خودتان مرا دوبار از زندان آزاد نمی کردید. چطور می شود که هم من ‏بخاطر اینکه ضد انقلاب هستم باید مجازات شوم و هم دیگران که انقلابی هستند باید مجازات ‏شوند؟ و تازه اگر منظور خانم رجبی از ضد انقلاب مخالف انقلاب 1357 است، چه کسی ‏مخالف اش نیست؟ اگر ضد انقلاب بد است چرا همه انقلابیون و رهبران انقلاب امروز یا ‏بجرم انقلابی بودن کشته شده اند، یا زندان رفته اند، یا گوشه نشین اند، یا حق ندارند از خانه ‏خارج شوند یا تبعیدند و ممنوع الورود و ممنوع الخروج اند؟ چطور می شود که هم انقلابیون ‏مجرمند و هم ضد انقلابیون؟ من به عنوان یک ضدانقلاب به این شغل شریف افتخار کرده و ‏اعلام می کنم که نه تنها من بلکه خود آقای مرتضوی عزیز که کارش جلوگیری از انقلاب ‏است، از همه ماها ضد انقلاب تر است. از طرف دیگر، جناب آقای مرتضوی! من از کی ‏اسلام ستیز شدم؟ شما چهار ماه در زندان زحمت کشیدید تا به من یادآوری کنید که من ‏مسلمانم، خودم هم شش سال است در همین وسط دیار کفر بزور دارم خودم را مسلمان معرفی ‏می کنم و اعلام می کنم که با اسلام ستیزی هم مخالفم، چرا به زور آدم را بی دین و اسلام ‏ستیز می خوانید؟ زمان پیامبر و در صدر اسلام کفار و ملحدین را به زور می زدند که بگویند ‏مسلمانند و ول شان می کردند، حالا ما خودمان را وسط دیار کفر مسلمان می دانیم و شما ما ‏را از راه دور تهدید می کنید که ما اسلام ستیزیم؟ چطور دختر چه گوارای کمونیست و هوگو ‏چاوز کمونیست و تمام رهبران کمونیست دنیا که دوست پسر رئیس جمهور و برادر خوانده ‏اش هستند و همه شان رسما خودشان را بی دین می خوانند، جزو مسلمین هستند، ولی ما که ‏خودمان را مسلمان می دانیم اسلام ستیزیم؟ این چه مسلمانی است که پیغمبرش می گوید با یک ‏اشهد مسلمان می شوی و زن سخنگوی دولتش می گوید گمشو برو که نه تنها مسلمان نیستی ‏بلکه اسلام ستیز هستی؟

هفتم: جناب آقای مرتضوی! شما می دانید و وقتی شما می دانید همه می دانند که ما بقول ابوی ‏غضنفر هشت ماه باید برویم زندان، حالا هشت ماه نه یک سال، نه دو سال، دیگر دو دو تا که ‏نه تا نمی شود؟ می شود؟ شما بگوئید که چرا خانم رجبی من را تهدید به قتل کرده؟ ایشان قبلا ‏آقای خاتمی را به خلع لباس تهدید کرد، آقای ابطحی را به فلان و آقای هاشمی را به فلان، ‏آقای مرتضوی تا این خانم نزده ده نفر را تیرباران نکرده جلویش را بگیرید، ایشان مشکل ‏روحی و روانی دارد، من نمی گویم فلان است، بیمار روحی است، چرا تهدید به قتل می کنند؟ ‏نمی گویند ممکن است که من قلبم ضعیف باشد وسط مملکت غریب از ترس زرتی بیفتم و ریق ‏رحمت را سر بکشم؟ خانم رجبی گفته است ” موسوی باید می‌دانست در فتح مکه که پیامبر ‏اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمان عفو عمومی‌دادند تنها یازده نفر را از این حکم استثنا کردند و ‏فرمودند اگر اینها به پرده خانه خدا هم آویزان باشند باید به قتل برسند. در میان آنها تعدادی زن ‏و مرد هجویه‌سرا علیه اسلام، پیامبر و مسلمانان بود. حال این ضدانقلاب فراری مانند آنها ‏است، چرا مهندس موسوی او را ضدانقلاب، فراری و اسلام‌ستیز ننامیده است؟!” آخر این هم ‏شد کار؟ آن امام خمینی که امام خمینی بود و اسمش را می بردی توفان شن راه می افتاد، یک ‏حکم قتل صادر کرد بیست سال است دارند ماست مالی اش می کنند، حالا این خواهر که برادر ‏و پدرش هم قبولش ندارند، چطوری می خواهد ما را از پرده پائین بیاورد و به کجا می خواهد ‏آویزان مان کند؟ آخر طنزنویس کشی هم شد شغل که آخر عمری یک خانم شبه محترم باید ‏متهم به آن بشود؟ حالا خوب است بروم پلیس بین الملل و به اتهام تهدید به قتل ایشان و تمام ‏اقوامش را ممنوع الخروج کنم که از این به بعد حق رفتن به حج را هم نداشته باشد؟ آقای ‏مرتضوی! ببین! این تو بمیری دیگر از آن تو بمیری ها نیست، این یکی را باید عذرخواهی ‏کند وگرنه از این نمی گذرم. البته بگذرم هم فایده ندارد، قضیه خین و خین ریزی است. البته ‏نکته ای را بگویم. البته راستش را بخواهید من اولش از حرف های فاطی می ترسیدم، ولی ‏وقتی تهدید به قتل کرد، فهمیدم ایشان همانطور که همه احساس کرده اند اهل طنز است، چرا ‏که زمانی که در جریان نشریه ” جامعه” شمس و جلایی پور و جوادی حصار را دستگیر ‏کردند، من تحت تعقیب بودم و چون می ترسیدم بگیرند و آویزانم کنند، سه روز خودم را به ‏دادگاه معرفی نکردم، تا اینکه آقای محسنی اژه ای مصاحبه کرد و گفت که ما محارب با خدا ‏هستیم و قرار است اعدام مان کنند، من هم فهمیدم با آدم های شوخی طرف هستم، به همین دلیل ‏رفتم و خودم را به دادگاه انقلاب معرفی کردم. اتفاقا هم از وقتی خانم رجبی مرا تهدید به قتل ‏کرده فهمیدم مشکلی نیست و واقعا در اولین فرصت به تهران می روم. تا هم مملکت را ببینم و ‏هم اینکه واقعا اگر این غلامحسین با هفت تا شغل وقت ندارد زنش را ببرد دکتر به آبجی ام ‏بگویم خواهرمان را به روانکاو نشان بدهد، شاید واقعا ایراد جدی باشد و باید قرص هایش را ‏عوض کند.‏
و آخرین نکته این که خانم رجبی با جدیت از آقای موسوی سووال کرده که ” موسوی باید ‏پاسخ دهد چرا این فرد ضدانقلاب هجویه‌سرا علیه اسلام و انقلاب به حمایت او برخاسته ‏است»؟!” اولا که معلوم نیست این خانم محترم چرا این سووال را از ایشان کرده و از من ‏نکرده، آقای موسوی که از من حمایت نکرده، من از او حمایت کردم، آیا حمایت از نامزد ‏انتخابات جرم است؟ حالا فرض کنیم من جاسوس اسرائیل هستم و می خواهم موسوی را ‏خراب کنم، برای چی او را مورد سووال قرار می دهی، او که از من طرفداری نمی کند، او ‏اتفاقا مخالف من است، منم که از او طرفداری می کنم. البته من که می دانم، آرزوی شما این ‏است که من هم مثل بسیاری از دوستانم انتخابات را تحریم کنم تا احمدی نژاد دوباره بشود ‏رئیس جمهور و چهار تا کور و کچل و درمانده و عقب مانده وزیر و معاون رئیس جمهور و ‏سخنگوی دولت و با هفت تا شغل اضافی دیگر بمانند، ولی فعلا از این خبرها نیست، آن میم را ‏آن لام برد….. ‏

با احترام
ابراهیم نبوی
‏25 فروردین 1388‏

رونوشت: ‏
خانم رجبی جهت اطلاع
آقای نعمت احمدی، جهت اقدام به پیگیری شکایت
آقای جوزف بالسامو، رئیس پلیس بین الملل مستقر در بروکسل، دایره ضد تروریستی
آقای غلامحسین الهام، جهت حالی کردن موارد مذکور به فاطمه خانمش

ستاد انتخاباتي احمدي نژاد با هزينه هاي وسيع و كادرهاي دولتي از مدتها پيش شروع به كار كرده است

برخی از خبرگزاری ها که عمدتاً از سوی چهره های شاخص اصولگرا هدایت می شدند از پرداخت عیدی های کلان رئیس دولت نهم در تعطیلات نوروز پرده برداشتند. «الف» که از سوی احمد توکلی یکی از چهره های شاخص جریان اصولگرایان تحولخواه هدایت می شود از پرداخت تراول های صدهزارتومانی احمدی نژاد به کارکنان وزارت خارجه در یک بازدید نوروزی خبر داد. بنابراین گزارش رئیس دولت نهم با سر زدن به یکی از ساختمان های وزارت خارجه و سخنرانی در میان بیش از صد مدیر و کارمند این وزارتخانه به حاضران تراول های صدهزار تومانی عیدی می دهد. این خبرگزاری همچنین از پرداخت عیدی احمدی نژاد به دانشجویان دختر کوی دانشگاه تهران خبر داد. احمدی نژاد شامگاه یکی از روزهای اواسط اسفندماه سال گذشته به صورت سرزده به خوابگاه دختران کوی دانشگاه تهران رفت و گویا این عیدی متعاقب آن دیدار پرداخت شده بود. در همین راستا یکی از خبرگزاری ها خبر پرداخت 200 هزار تومان عیدی ویژه رئیس جمهور به کارکنان وزارت کشور را روی خروجی خود قرار داد. احمدی نژاد همچنین در دیدار نوروزی از یکی از بیمارستان های دولتی بهپرسنل بیمارستان صد هزار تومان عیدی می دهد. اگرچه احمدی نژاد در شش ماه پایانی سال گذشته سعی می کرد دست خالی در همایش ها حضور نیابد و از سفر حج گرفته تا پرداخت هزینه سفر به مشهد را برای ملاقات کنندگان خوددر نظر می گرفت اما با نزدیک شدن به زمان انتخابات این مردم نوازی ها پررنگ تر از گذشته تداوم یافته است چنان که «یاری» از ارسال سکه تمام بهار آزادی از سوی نهاد ریاست جمهوری برای کارکنان بازنشسته نهاد خبر داد؛ اخباری که اگرچه از سوی مراجع رسمی اعلام نمی شود اما از سوی دولتمردان تکذیب هم نشده است.

قصه توزیع سیب زمینی های رایگان نیز در این میان داستانی دیگر بود که رنگ و بوی طنز به خود گرفت و به سوژه داغ رسانه ها تبدیل شد. اما این تنها بخشی از ماجرا بود چرا که پوشش خبری و تصویری گسترده سخنرانی های اخیر رئیس دولت نهم از رسانه ملی صدای اعتراض جریان های رقیب سیاسی را درآورده است چنان که یکی از خبرگزاری های حامی میرحسین موسوی دیگر کاندیدای ریاست جمهوری و انتخابات به نحوه پوشش خبری حضور احمدی نژاد در اصفهان انتقاد کرد و آن را«رپرتاژ آگهی صدا و سیما» برای احمدی نژاد توصیف کرد. البته خبرگزاری های دولتی هم سنگ تمام گذاشته و با ارسال اس ام اس های تبلیغی از دولت نهمبرای مشترکان تلفن همراه به فعالیت ها در این زمینه دامن زدند.

این در حالی بود که یک منبع موثق اعلام کرد کمیته‌ای سه نفره متشکل از مدیران شهری، امام جمعه و فرمانده بسیج شهرستان های مختلف با سفر به روستاها به تبیین دستاوردها و عملکردهای دولت پرداخته اند.

به هر روی اگرچه احمدی نژاد و دولتمردان در سخنرانی های پراکنده که با شور و هیجان از رسانه ملی روی آنتن می رود اعلام می کنند «ثانیه‌ای» و «ریالی» از فرصت مدیران دولتی و بیت المال مصروف انتخابات نخواهد شد اما دولتمردان با بی پروایی خاص دامنه فعالیت های خود را گسترش داده اند؛ جسارتی که شاید علتش پشت برخی نظرسنجی های محرمانه پنهان شده است چراکه اظهارات نومیدانه صفارهرندی یکی از نزدیکان احمدی نژاد که تاکنون دو بار اعلام کرده حتی اگر احمدی نژاد دوباره رای نیاورد، کاری که باید، انجام شده نشان از برخی گزاره های نه چندان امیدبخش برای دولت دارد.

در ادامه تلاش‌هاي دولت محمود احمدي‌نژاد براي كسب آرا و به دست آوردل كارمندان، خبرهاي رسيده از برخي از نهادهاي تحت نظر رياست جمهوري حكايت از دست و دلبازي رئيس دولت در اين مورد دارد. پس از ماجراي مشهور توزيع سيب‌زميني در برخي از مناطق كشور و دادن پول دستي به كاركنان وزارت خارجه اين بار نوبت نهاد ریاست جمهوری رسيده است كه در آن هداياي ويژه‌اي به كاركنان آن داده مي‌شود. كاركنان اين نهاد كه بيشتر دچار مشكلات ريز و درشتي هستند از شش ماه پيش با پروژه جشن تولد مواجه شده‌اند. در اين پروژه در روز تولد كارمندان به هر نفر از آنها يك سكه تمام بهار آزادي داده مي‌شود. در نامه‌هايي كه خطاب به افراد نوشته مي‌شود مي‌توان امضاي آقاي سعيدلو معاون اجرايي رئيس جمهور را ديد. كاركنان اين نهاد هر چند از گرفتن سكه بدشان نيامده اما از اينكه چرا در نزديكي انتخابات آقاي رئيس جمهور يادشان آمده سكه به آنها بدهد؛ به شدت تعجب كرده و آن را حركتي تبليغي مي‌دانند. آنها از تجربه تلخ خود در سه سال اخير در اين نهاد كه از سوء مديريت رنج برده مي‌گويند. بعد ديگر دست و دلبازي اين نهاد به هداياي عيدي بازمي‌گردد كه از شش ماه پيش پروژه آن كليد خورده است. هر چند در طول سه سال اول رياست جمهوري محمود احمدي‌نژاد تنها سالي دوبار به حساب هديه كاركنان نهاد رياست جمهوري پول واريز مي‌شد، اما در طول شش مه گذشته به هر بهانه‌اي كارت هديه كارمندان شارژ مي‌شود و پول‌هايي به آن واريز مي‌شود

هزاردستان در لواي كيهان شريعتمداري اينبار شاهرودي را هدف نيمه پنهان خود قرار داده است

نماينده ولي فقيه در روزنامه کيهان، در سرمقاله خود مي نويسد: “کاش برخي از مسئولان محترم دستگاه قضايي ‏به جاي آنکه گذران اوقات فراغت خود- که متاسفانه خيلي زياد نيز هست!- به نقاط خوش آب وهواي کشور رفته و ‏در خانه‌هاي اشرافي کلان سرمايه داران جا خوش کنند، بخشي از وقت خود- بخوانيد وقت متعلق به ملت- را نيز ‏صرف رسيدگي به امور قضايي بر زمين مانده مردم و بررسي هويت برخي از مديران اين دستگاه مي کردند البته ‏به عنوان وظيفه خويش نه منت به مردم.”‏

شريعتمداري سپس افشاگري خود را با نام بردن مخفف از يک سرمايه‌دار (به همان شيوه هميشگي ستون نيمه ‏پنهان) تکميل کرده و ادامه داده است: “چرا تعطيلات نوروزي را در باغ رويايي! و چند ده هکتاري آقاي «الف-‏الف» در منطقه خوش آب وهواي شمال سپري کرده و در ويلاهاي آنچناني و اشرافي اين کلان سرمايه دار لم داده ‏اند؟ که خداي نخواسته مجبور باشند بهاي اين «لم دادن»‌ها را از کيسه ملت هزينه کنند؟!”‏

ادامه را از روز آنلاين بخوانيد

http://www.roozonline.com/archives/2009/04/post_12229.php

حيف و ميل بيت المال ادامه دارد: علي رغم وضعيت نابسامان بودجه سال جديد و پيش بيني تورم شديد، توزيع بي واهمه پول بيت المال به قشرهاي خاص توسط احمدي نژاد در آستانه انتخابات به منظور جلب آراي مردم با شدت بيشتر آغاز شده است

احمدي‌نژاد در همين هفته به هر يک از مديران و کارکنان ارشد وزارت خارجه که در ديدار ‏نوروزي با رئيس‌جمهور شرکت داشتند، يک چک‌پول 100 هزار توماني عيدي داده است!‏ در اين خبر که در سايت “الف” منتشر شده، به زمان و مکان دقيق اين حرکت جنجال‌برانگيز احمدي‌نژاد نيز اشاره ‏شده تا راه براي تکذيب آن هموار نباشد: شنبه يازدهم فروردين ماه در محل ساختمان وزارت امور خارجه. اين ‏سايت همچنين تعداد افراد حاضر در آن جلسه را 120 نفر اعلام کرده که بدين ترتيب رقم مجموع عيدي پرداختي ‏رئيس‌جمهور در همين جلسه به 12 ميليون تومان مي‌رسد.‏

پرداخت عيدي نقدي فقط به  دانشجويان دختر دانشگاه تهران به دستور مستقيم شخص احمدي نژاد به چه منظورصورت گرفت. چه تفاوتي بين اين دانشجويان و دانشجويان ساير دانشگاها و يا حتي دانشجويان پسر همين دانشگاه وجود دارد. اين هم زائيده فكر اين معجزه هزاره سوم است!

فرهاد رهبر که دوشنبه شب به قصد بازديد به خوابگاه کوي دانشگاه رفته بود، فاش کرد که مسئولان دانشگاه ‏پيشنهاد کرده‌اند رئيس جمهور به دانشجويان بن کتاب بدهد، اما احمدي‌نژاد با اين پيشنهاد مخالفت و تاکيد کرده که ‏پول نقدي بين دانشجويان توزيع شود.‏

رئيس سابق سازمان منحل شده مديريت و برنامه‌ريزي همچنين از سردرگمي براي نحوه توزيع اين اعتبار خبر داد ‏و گفت: “هنوز معلوم نيست که چه اعتباري قرار است اختصاص پيدا کند اما اختصاص اين اعتبار مصوبه دولت ‏است که تنها به دانشجويان دختر دانشگاه تهران تعلق مي گيرد. اگر بخواهيم براي پسران نيز در نظر بگيريم عده ‏ديگري مي گويند چرا فقط ساکنان کوي دانشگاه از اين کمک برخوردار مي‌شوند و بقيه دانشجويان چه؟ بگوييم به ‏کليه دانشجويان تعلق مي‌گيرد آنگاه کارکنان مي‌گويند پس ما چه؟ اگر بگوييم به کارکنان هم اختصاص پيدا مي‌کند ‏آنگاه اعضاي هيات علمي چه؟ اصلا به همه دانشگاه تهران اختصاص پيدا کند آنگاه بقيه دانشگاهها و بقيه ‏کارمندان کشور چه؟

این اقدام در شرایطی صورت می‌گیرد که در روزهای پایانی سال گذشته توزیع مبلغ نقدی میان تعدادی از ساکنان خوابگاه دانشگاه علم و صنعت با اعتراض‌هایی روبه‌رو شد که دولت نهم را به سوءاستفاده از امکانات و اعتبارات دولتی برای تبلیغ در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو متهم می‌کرد.

داريوش قنبري که با سايت پارلمان نيوز سخن مي‌گفت، تصريح کرد که: “استراتژي دولت نهم دادن پول و اخذ ‏راي است. احمدي‌نژاد فکر و انديشه‌اي ندارد که آن را عرضه کند و در مقابل راي بگيرد، چون اين خلا را دارد ‏به جاي دادن انديشه و اخذ راي به رويکرد دادن پول و خريد راي رو آورده است. بايد مسولين نظام جلوي او را ‏بگيرند.”‏

توزيع سيب زميني مجاني:

نماينده ايلام همچنين گفت: “بحث هدفمندسازي يارانه‌ها که اينقدر در دولت به دنبال آن بودند در همين راستا بود. ‏هدف اصلي دولت از هدفمند‌سازي يارانه ها اين بود که در دو سه ماهه اول سال پولي را بين مردم پخش کنند اما ‏آثار و عواقب بعدي آنرا براي آحاد جامعه در نظر نمي‌گرفتند. مي‌خواستند با توزيع پول راي بخرند از آن شيوه که ‏به نتيجه نرسيدند حالا از شيوه‌هاي مثل توزيع سيب زميني مجاني بين مردم رو آورده‌اند.”‏

اين نماينده مجلس سپس خطاب به دولت گفت: “اگر خريد سيب زميني تضميني داشته ايد و مازاد شده مي‌توان ‏صادر کرد و سود آوري براي کشور ايجاد کرد يا قيمت را در بازار براي همه مردم تعديل کنيد که براي همه ‏ارزان شود نه اينکه در برخي جاها مجاني توزيع کنند. خبرهايي که به من رسيده دولت سيب زميني را با قيمت ‏‏120 تومان خريداري کرده است. بهتر بود با قيمت 150 در دسترس همه مردم بود اما الان در بازار کيلويي ‏حداقل 400 -500 تومان است و در برخي شهرستان ها و حتي اطراف تهران مجاني عرضه مي کنند.”‏

از طرف آموزش و پرورش شهرستان‌هاي کرج، ‏شهريار، ورامين و اسلامشهر اس‌ام‌اس‌هايي با اين مضمون براي معلمان ارسال شده که: “با تبريک سال نو، جهت ‏دريافت سهميه سيب‌زميني، همکاران با وسيله نقليه مناسب به اداره مراجعه نمايند.”‏

“دیر حسین موسوی و فاطی عصبی” ابراهيم نبوي و اعتراض موسوي و جوابيه نبوي

فاطی جان! قربانت گردم! الهی درد و بلایت بخورد توی سر اعضای ستاد میرحسین ‏موسوی، تو بهترینی! تو همان هستی که موسوی نیاز داشت. ورود تو را به ستاد حامیان ‏موسوی تبریک می گویم. تا تو را داریم هیچ غمی نداریم. من و دوستانم تلاش می کنیم تا همه ‏سووالاتی که علیه موسوی وجود دارد جمع کنیم و برایت بفرستیم تا جواب بدهی و موسوی ‏انتخاب بشود، مطمئن باش تا وقتی موسوی دوستی مثل تو دارد هیچ کسی نمی تواند با او ‏دشمنی کند.‏

جناب موسوی عزیز‎

خدمت‌تان عرض می‌کنم که شما لطفاً خودتان‎ ‎را بکشید ‏کنار، ما یک دعوای چهار ساله داریم که باید روشن شود، همان‌طور که موقع‎ ‎دفاع از شما ‏ازتان اجازه نگرفتیم، الآن هم برای ادامه کارمان نیازی به مجوز شما‏‎ ‎نداریم. وقتی ‏رییس‌جمهور شدید، آن وقت اگر خواستید می‌توانید مثل امروز ما را به‎ ‎ایران راه ندهید‎.

ابتدا مقاله طنزنبوي:

دیر حسین موسوی و فاطی عصبی

سلام فاطی جان!‏

البته ممکن است ناراحت بشوی که چرا من تو را فاطی خطاب کرده ام، در حالی که من و تو ‏با هم غریبه ایم و اصلا معنی ندارد کسی شما را فاطی خطاب کند، ولی باور کن شما دیگر ‏متعلق به خودت فقط نیستی، تو متعلق به شوهر و بچه هایت فقط نیستی، تو متعلق به همه ‏مردمی، مثل همه قهرمانان و بزرگان تاریخ. حتی اگر دقت کرده باشی، نعوذ بالله علمای اعلام ‏و حجج اسلام و وعاظ مکرم که به همسرشان حمیده خانم می گویند منزل، به همسر حضرت ‏علی می گویند فاطمه جان و به خواهر حضرت امام حسین می گویند زینب جان، طبیعی است ‏که من هم به شما می گویم فاطی جان، البته برای من غلامحسین عزیز هم همان غلومی است ‏و محمود هم همان ماموت است، بالاخره چایی نخورده ماها با هم پسرخاله ایم. ‏

واقعا من و خانواده خودم را به شخص تو و شوهرت و محمود مدیون می دانم، از هر هزار ‏تومان پولی که در این چهار سال درآمد داشتم، حداقل هفتصد تومانش بخاطر حرف های شما ‏بود، اگر شما نبودید من چطور طنز می نوشتم؟ و حالا این کار آخری که کردی واقعا اند مرام ‏است. آبجی، مصب تو شکر که یاد شمسی پهلوون و اجداد طاهرینت یعنی شعبان خان و حسین ‏رمضون یخی و حسین فرزین و حسن اختر را زنده کردی. ‏

فاطی جان! ‏

باور کن تا همین دو روز قبل که نامه تو در مورد میرحسین منتشر نشده بود، ما مانده بودیم ‏چه خاکی به سرمان بریزیم، خاتمی که عبای شکلاتی اش را کشید سرش و اشک ریزان رفت ‏و انصراف داد و رفت استرالیا ببیند این کانگوروها چه شکلی اند، ابطحی هم که فعلا مفقود ‏الاثر است و فعلا خبری از او نیست، اصلاح طلبان هم که محض رضای خدا حرف یومیه ‏شان را بلد نیستند بزنند، از طرف دیگر، همین میرحسین هم بیست سال است حرف نزده، ‏دهانش را باز می کند، دندانهایش تیلیک تیلیک می خورد به هم، یک جوری حرف می زند که ‏باید یک مترجم بیاید از لس آنجلس که زبان سال 1358 را بلد باشد و به ما بگوید، من هم که ‏هر چی تعریف می کردم از میرحسین موسوی ملت می گفتند، تو از خودشان هستی و معلوم ‏است که تعریف اش را می کنی. من هم هرچه گفتم بابا من از خودشان نیستم باور نکردند که ‏نکردند. تا اینکه شما لطف کردی و این نامه را نوشتی.‏

الهی خدا از دهانت بشنود! الهی خدا هر چه خیر می خواهی بهت بدهد! الهی قد شوهرت یک ‏ده سانتی هم شده بلندتر بشود! الهی روی میز آشپزخانه ات همیشه پر از خودکار و کاغذ باشد! ‏الهی هرچه نفرین می کنی، که دائم می کنی اثر کند و هر کسی دشمن توست به زمین گرم ‏بخورد. فاطی جان! تو اصلاح طلب بودی و در تمام این مدت نمی گفتی؟ بدجنس! تو در تمام ‏این مدت نفوذ کرده بودی تا روز مبادا بیایی و پدر این معجزه هزاره سوم را دربیاوری؟ خیلی ‏زرنگی! تو چطوری موفق شدی این کار را بکنی، واقعا غلامحسین الهام کرد یا خودت الهام ‏شدی؟ در هر حال درد و بلایت صاف بخورد توی آن ستاد لالمانی گرفته ” دیرحسین”. خیلی ‏زود آمده زبانش هم باز نمی شود. دستت درد نکند که هر چه لازم بود بگوییم تو گفتی، ‏چطوری این چیزها به مغزت رسید، من می دانستم حرف هائی که برادر حسین شریعتمداری ‏علیه تو گفت درست نیست و تو آدم خوش فکری هستی، ولی باورم نمی شد.‏

فاطی جان!‏

ما چند ماه است که دارم اثبات می کنیم که موسوی پدر اصلاح طلبی ایران است، ممنون که ‏همین را نوشتی که ” ‏‎ ‎موسوي همان‌گونه كه يكي از اصلاح‌طلبان گفته است، به درستي «پدر ‏اصلاح‌طلبي برانداز» است.” حالا البته براندازش را هم نمی گفتی طوری نمی شد، چون وقتی ‏می گویی پدر اصلاح طلبی است، احتمالا 20 میلیون رای می آورد، وقتی بگویی برانداز هم ‏هست، سه میلون هم آن برانداز هایی که ما باهاشان قهریم به او رای می دهند، می شود 23 ‏میلیون، البته اگر بیشتر نشود.‏

فاطی جان!‏

سالها بود که ما می گفتیم که دفتر تحکیم وحدت را موسوی حمایت کرد و این گروه بعدا هم ‏مستقلا عمل کردند، اما عده ای می گفتند که نخیر موسوی هیچ کمکی به دفتر تحکیم نکرد و ‏اگر هم کرده باشد، آنها در خط ولایت فقیه بودند. در حالی که تو مشخص کردی که آن طور ها ‏هم نبود و گفته ای که ” تحكيم وحدت در حمايت او جان گرفت و پاي‌گير شد، و با امداد مالي و ‏معنوي اعضاي دولت وي، عليه ولايت‌فقيه، در سال‌هاي رهبري امام تركتازي كرد.” خیلی ها ‏به همین دلیل به این نتیجه رسیدند که باید به موسوی رای بدهند و دقیقا به همین دلیل کلی از ‏اعضای سابق دفتر تحکیم وحدت که فعلا در آمریکا هستند، بعد از گفتن این حرف ها، تصمیم ‏گرفتند با اولین هواپیما برگردند ایران و بروند دست های میرحسین را ببوسند که چنین اقدامات ‏مهمی را انجام داد. البته الآن مشکل پرواز وجود دارد و ممکن است نتوانند خودشان را بموقع ‏به تهران برسانند، اما اینها چیزی از زحمات طاقت فرسای تو کم نمی کند.‏

فاطی عزیز!‏
ای اصلاح طلب پنهان! ای یار غار خاتمی در لاک اصولگرایی! ای پوشیده شده در نهان ‏برای روز نهایی! ای رفیق! تو می دانی با این نامه ات چه کردی؟ کلی از ایرانی ها و ‏دانشجویان مخالف ولایت فقیه و مخالف حکومت بودند که تنها مشکل شان این بود که فکر می ‏کردند این میرحسین موسوی از آن تدارکاتچی هایی است که هرگز استعفا نمی دهد و هرگز با ‏رئیس اش درگیر نمی شود و به همین دلیل می گفتند، ما به آدمی که هیچ مقاومتی نمی کند رای ‏نمی دهیم. در حالی که تو در نامه ات نوشتی ” موسوي به دليل آن در بحران جنگ در سال ‏‏67 با «استعفاي ناگهاني» موجب خشم امام گرديد و استعفاي ناگهاني و بدون اطلاع امام و ‏رئيس‌جمهور نشان داد: اولاً ميزان ولايت‌پذيري موسوي چقدر است”ای فاطی عزیز! من که ‏البته هیچ مخالفتی با ولایت فقیه ندارم و تو هم این را می دانی، ولی خیلی از مخالفان ولایت ‏فقیه که مثل تو فکر می کنند، بخاطر همین حرفی که تو زدی احتمالا می خواهند بروند و به ‏موسوی رای بدهند. البته این میرحسین موسوی هر وقت به ما رسیده بود، می گفت طرفدار ‏ولایت فقیه است. ما هم اصلا به او گیر نمی دادیم، ولی حالا که تو می گویی هم با ولایت فقیه ‏مخالف بود و هم با آقای خامنه ای، تازه دارم می فهمم تو چگونه با همین جمله، یک دفعه دو ‏میلیون رای برای موسوی جمع کردی. باور کن درست بعد از انتشار نامه تو تمام نشریات ‏جهان متوجه ظهور یک اوبامای جدید شدند، و تو کسی بودی که توانستی این کار را بکنی.‏

او شانزده سال در سنگر اصلاحات بود
فاطی جان! خیلی از دوستان من مشکل شان این بود که این میرحسین موسوی وقتی کارش ‏تمام شد، کجا رفت؟ برای چی مملکت را ول کرد و چپید توی خانه؟ برای چی نیامد به هاشمی ‏کمک کند تا نقشی در دولت مثلا سازندگی داشته باشد؟ حالا بفرض این شیخ اکبر سرش را به ‏تاق کوبیده بود، می توانست بعد از دوم خرداد یواشکی بیاید با دولت خاتمی که قبلا وزیر ‏دولت او بود کار کند، نمی توانست؟ خیلی ها به ما گفتند که به همین دلیل موسوی چون ‏شانزده سال است در جریان هیچ چیزی نبوده، به همین دلیل به درد ریاست جمهوری نمی ‏خورد. ‏

حتی عده ای می گفتند، این آقای محترم در تمام این شانزده سال رفته بود در یکی از غارهای ‏اطراف خامنه( آخر ایشان هم همشهری است) و مثل نخست وزیرهای اولیه داشت آنجا روی ‏دیوارهای غار نقاشی اولیه می کشید، یکی هم می گفت که حتی خانم زهرا رهنورد هم چهار ‏پنج سال از او خبر نداشت، یکی اسمش را گذاشته بود ” پیرحسین موسوی” یکی گذاشته بود ‏‏”دیر حسین موسوی” یکی گذاشته ” میر فسیل موسوی” و از این حرف ها که بخواهم برایت ‏بگویم مثنوی هفتاد من کاغذ است، ولی باور می کنید ما هیچ کدام نمی دانستیم در تمام این ‏سالها میرحسین موسوی نه تنها دور از جریانات نبود، بلکه همیشه مشاور رئیس جمهور( البته ‏هاشمی و خاتمی) بود و علاوه بر همه اینها با اصلاح طلبان همراهی می کرد. ‏

حتی خودش هم دوسه باری از دهانش در رفت و گفت من اصلاح طلب نیستم، حالا یا خجالت ‏کشید یا روش نشد یا چی شد من خیلی خبر ندارم، ولی فکر کنم چیزهایی مطرح بود. ولی ‏فاطی جان! با حرف هایی که تو زدی همه چیز عوض شد، تو در نامه ات نوشتی: ” ‏‎ ‎موسوي ‏‏16‌سال مشاور رئيس‌جمهور» بوده است. هم مشاور هاشمي رفسنجاني و هم مشاور محمد ‏خاتمي!” و نوشتی که ” وي در «تقديرنامه خود به محمد خاتمي»، دوران سياه 8سال حاكميت ‏اين فرد را براي خود «افتخارآميز» مي‌خواند.” و نوشتی که ” ‏‎ ‎موسوي در 16‌سال گذشته سر ‏راحت بر زمين گذارده و از همه بركات دولت‌هاي هاشمي و خاتمي براي كشور و ملت و نظام ‏اسلامي، احساس آسودگي خيال كرده است.”‏

‏ فاطی عزیز! می دانی با این حرف ها تو توانستی مشت محکمی به دهان مشارکتی هایی که ‏می گفتند میرحسین موسوی اصلاح طلب نیست بزنی و بفهمانی که بقول بنیامین ” دنیا دیگه ‏مثل تو نداره، نداره نمی تونه بیاره” و میرحسین همان کسی است که باید می آمد و آمد. فاطی ‏عزیز! بخاطر همه این چیزها از تو متشکرم، بخاطر همه روزهای سختی که در خانه غلوم ‏گذراندی تا بتوانی در بزنگاه به داد اصلاح طلبان برسی و ثابت کنی میرحسین بهترین است.‏

میرحسین موسوی علیه محمود احمدی نژاد ‏
فاطی جان! دوست خوب من! ای همفکر شبهای تار! ای اصلاح طلب قدیمی! تو توانستی یک ‏مشکل بزرگ ما را حل کنی. ما برای همه استدلال می کردیم که میرحسین موسوی با احمدی ‏نژاد خیلی فرق دارد، در حالی که آبجی ما می گفت ” هیچ فرقی ندارند، فقط میرحسین یک کم ‏تمیز تره” و همسرم می گفت: ” هر دو تاشون مثل همدیگه هستند، فقط میرحسین رو زهرا ‏رهنورد سه ماه انداخته توی وایتکس سفید شده” یا دختر خاله ام می گفت: ” هر دو تاشون مثل ‏همدیگه هستند، و اصلا هیچ مخالفتی با هم که ندارند، هیچ، حتی عاشق هم هستند.” یک احمد ‏داداش هم داشتیم آمد و گفت این میرحسین آدم نظام است، اصولا همه فکر می کردند که آقا- ‏که قربان شان بروم- هزار تا کار بلدند، این محمود مشنگ را گذاشته جیب راستش و ‏میرحسین را از جیب چپش درآورده گذاشته روی میز. ‏

به همین سادگی! می بینی! اگر تو نبودی می بینی چه حوادثی رخ می داد؟ این توبودی که همه ‏چیز را روشن کردی، تو! تو! فقط تو! فاطی جان! تازه بعد از نامه تو بود که ما فهمیدیم ‏‏”موسوی عليه دولت پاك احمدي‌نژاد خشمگين شده و احساس مسؤوليت مي‌كند.” و ‏‎ ‎نوشتی: ‏‏”اينك وي مأمور نجات است. «نجات راست ناراست و چپ منحرف»، «نجات هاشمي و ‏خاتمي». «نجات توسعه و اصلاحات» و نجات «دولت ائتلاف ملي» و «دولت وحدت ملي». ‏اما چه بدفرجام كه در بدترين امتحانات الهي وارد شد و خود را به آزمون گذارد. اما آيا ‏موسوي آخرين مهره هاشمي است يا ديگراني در راهند؟” و این جوری بود که ما واقعا ‏فهمیدیم این زیدآبادی داشته شوخی می کرده که گفته میرحسین گزینه حکومت است، وگرنه، ‏تو که اصل جنسی و اصل حکومتی. این تویی که با ماشین از پشت دیوارهای پاستور رد می ‏شوی و این تویی که می دانی پشت پرده کی چکار کرده و چرا آن کار را کرده. وقتی تو می ‏گویی که موسوی برای مخالفت و حذف احمدی نژاد آمده، این خودش انگار کن که ” اوپرا ‏وینفری” از اوباما حمایت کرده باشد. ‏

ای فاطی وینفری! ای فاطی کلینتون! این تویی که در آخرین لحظه برای نجات آمدی. البته من ‏دارم یواش یواش شک می کنم، نکند این نامه را فاطمه رجبی در مخالفت با میرحسین ننوشته ‏و زهرا رهنورد در حمایت از شوهرش نوشته است. ‏

سیاست های فرهنگی موسوی و فاطی ‏
فاطی جان! ما خیلی تلاش کردیم، در این ماهها کوشش کردیم که اثبات کنیم میرحسین موسوی ‏همان بود که از سال 1361 تا 1368 سینمای ایران را شکل دارد، وزیر فرهنگش خاتمی ‏بود، مدیر رادیو تلویزیون در زمان او محمد هاشمی بود و تازه در سال 1367 بود که ‏همزمان با وزارت خاتمی در ارشاد اسلامی کیهانی ها تصمیم گرفتند با تهاجم فرهنگی مبارزه ‏کنند. هزار بار گفتیم که بهشتی و انوار و حجت مدیران خوب فرهنگی، مخملباف و مهرجویی ‏و نادری و کیارستمی و همه اینها فرزندان دوره موسوی هستند، اما مگر حرف ما را کسی ‏قبول می کرد؟ همه می گفتند بروید گم بشوید، خاک برسرتان، مگر اینکه فاطی یا غلامحسین ‏بگویند تا باور کنیم. ‏

فاطی جان! حالا که تو گفتی کلی از مشکلات ما حل شد. تو نوشتی که : ” موسوي آسوده‌خيال ‏بود كه همواره «هاشمي سكان‌دار دولت‌هاست» و «برنامه توسعه آمريكايي» و «اصلاح‌طلبي ‏برانداز» قدم به قدم پيش مي‌رود. ناله اقتصادي و سياسي ملت به گوشش نرسيد، و خروش ‏رهبري در «تهاجم» و سپس «شبيخون فرهنگي» كمترين حساسيتي برايش ايجاد نكرد. ‏روزگار سياهي كه اصلاح‌طلبان با پشتيباني هاشمي براي «دين و دنياي اين ملت» پيش ‏آوردند، موسوي را نه به عنوان يك مسلمان و نه در زمره يك ايراني، نگران نكرد.” ای به ‏قربان دهانت فاطی جان که همه چیز را روشن کردی. خدا خیرت بدهد. تو فهماندی که ‏موسوی نه از نظر سیاست فرهنگی مثل آقای خامنه ای فکر می کند و نه از نظر اقتصادی ‏مخالف سیاست توسعه اقتصادی هاشمی است و نه در توسعه سیاسی مخالف برنامه اصلاحات ‏است. آخر فاطی جان! تو چطوری این همه دلایل خوب را در یک جمله گفتی؟ ای دلیل ‏آورنده! ای بیان کننده! ای موافق مخالف نما!‏

اسلام ناب موسوی و اسلام ناب رجبی
فاطی جان! راستش را بخواهی ما الآن یک گیر خیلی مهم داشتیم و داریم، این هم حرفی است ‏که میرحسین زده است که طرفدار اسلام ناب محمدی است. راستش را بخواهی ما خودمان هم ‏طرفدار اسلام ناب محمدی هستیم و معتقدیم آدمی که معتنقد باشد، باید دهنش را آب بکشد بعد ‏نماز بخواند، داداش مان هم که به اسلام ناب محمدی معتقد است طرفدار شریعتی است، ‏خواهرمان هم طرفدار آیت الله مصباح است و طرفدار اسلام ناب محمدی است، یک دخترخاله ‏هم داریم که طرفدار اسلام ناب محمدی است و خیلی گوگوش و زیبا شیرازی را هم دوست ‏دارد. ‏

منتهی این دفعه آخر که موسوی درباره اسلام ناب محمدی حرف زد، همه مان چت کردیم که ‏نکند، منظورش یک چیزهایی توی مایه ده نمکی باشد، تازه یادمان افتاد ده نمکی هم خودش ‏مدتهاست توی مایه خودش نیست، بعد فکر کردیم چطوری به مردم جواب بدهیم که بیایند به ‏موسوی رای بدهند، تا وقتی که تو برداشتی نوشتی که “‏‎ ‎موسوي امروز از اسلام‌ناب سخن ‏مي‌راند. اسلام نابي كه در آن «عدالت به مسلخ رفت» و اصلاح‌طلبي اين مولود شوم توسعه و ‏سازندگي اين راهكارها را با رياست محمد خاتمي دنبال كرد، مورد توجه موسوي است! آيا ‏اين اسلام، اسلام ناب امام خميني است؟” تازه بعد از این جمله بود که ما فهمیدیم ” از اون ‏نظر” درست است، نه از نظرهای دیگر.‏

نماز جمعه میرحسین موسوی
البته من خودم تا یک روز قبل از خروج از کشور، هر هفته یا حداقل هر یک سال یکی دو بار ‏نماز جمعه می رفتم و سعی می کردم در جریان بزن بزن و حوادث ناگوار کشور باشم، از این ‏نظر واقعا به نظرم مهم است. روزی هم که تصمیم گرفتم از موسوی حمایت کنم سی چهل نفر ‏با من تماس گرفتند و ای میل زدند و نامه نوشتند و با سنگ زدند به شیشه خانه مان و گفتند: ‏‏”مرد حسابی! تو می خواهی به میرحسین موسوی رای بدهی که دائم می رود نماز جمعه و ‏می نشیند ردیف اول و چنان هم شعار می دهد که تمام دندانهای آسیابش را با ماهواره های ‏گوگل ارث می شود دید، این هم شد نامزد؟” ‏

من هم توضیح دادم که بالاخره هر کسی یک اعتقاداتی دارد، به من چه که نماز جمعه می رود ‏یا دوشنبه و پنجشنبه روزه می گیرد، من خودم هم حج رفته ام، چه فرقی می کند! مثلا خانم ‏فاطمه رجبی سالی شش بار مجانی حج می رود، مسلمان شده و ادب یاد گرفته؟ این که دلیل ‏نمی شود. تا اینکه نامه شما را خواندم که نوشته بودید: ” همين ديروز يك نفر از نزديكان و ‏همراهان موسوي برايم پيغام داد كه براي مردم بنويسم: من شاهدم 20 سال است موسوي در ‏نمازجمعه شركت نكرده است. صحت و سقم مسأله با گوينده است. اما مردم هم هيچ اثري از ‏حضور او در نماز نديده‌اند. چرا؟” راستی فاطی جان، چرا؟ شما فکر می کنی اتفاقی افتاده ‏است؟

موسوی ساده زیست، احمدی نژاد ساده زیست
‏ فاطی عزیز! یک چیزی در نامه ات نوشته بودی که من می دانستم و دیگران نمی دانستند و ‏هر چه هم می گفتم باور نمی کردند. آنها می گفتند این موسوی ساده زیست است و چون قبلا ‏احمدی نژاد که ساده زیست بود و ساده زیست هست، رئیس جمهور شد و قیمت همه چیز سه ‏برابر شد و با همین ساده زیستی اش نصف بودجه مملکت را برای برطرف کردن عقده های ‏ساده زیستی اش کرد و سفر خارجی رفت و پول مملکت را به باد داد، ما حاضر نیستیم به ‏کسی دیگر رای بدهیم که ساده زیست باشد و این دفعه اگر یک ساده زیست دیگر بیاید قیمت ها ‏شش برابر می شود و گوجه فرنگی می شود کیلویی بیست هزار تومان و رئیس جمهور می ‏خواهد هفته ای یک بار برود به نیویورک. ‏

من چون خودم در تهران آشنایی دوری با میرحسین موسوی داشتم، به آنها می گفتم بابا دروغ ‏می گویند این ساده زیست نیست، اما آنها می گفتند: چرا، ساده زیست است و اگر بیاید دهن ‏مان صاف است، لااقل چهار سال یکی که ساده زیست نیست بیاید ما کمی نفس بکشیم، تا ‏دوباره ساده زیست بیاید. فاطی جان! باور کن هر چه قسم خوردم اثر نداشت، حتی رفتم عکس ‏خانه شان را آوردم که ببینید چقدر شیک است، باز هم اثر نداشت. تا اینکه تو برداشتی نوشتی ‏که ” ‏‎ ‎موسوي ساده‌زيست است!؟ كدام ساده‌زيستي؟چه كسي با او همراه بوده است! من مدتي ‏در خانه‌اي زندگي كردم كه 20‌سال پيش خانه موسوي بوده است. چرا او از آن خانه نقل مكان ‏كرد؟ اگر موسوي «در كاخ‌نشين يا شاه‌نشين جماران» سكني ندارد، معنايش ساده‌زيستي است؟ ‏روزي با ماشين، مسافتي را از پشت يك ديوار در منطقه پاستور طي كردم، به من گفته شد ‏‏«اين مسافت ديوار خانه مسكوني موسوي» است! به عمل كار بر آيد به سخن‌داني نيست.” ‏

فاطی جان! قربانت گردم! الهی درد و بلایت بخورد توی سر اعضای ستاد میرحسین ‏موسوی، تو بهترینی! تو همان هستی که موسوی نیاز داشت. ورود تو را به ستاد حامیان ‏موسوی تبریک می گویم. تا تو را داریم هیچ غمی نداریم. من و دوستانم تلاش می کنیم تا همه ‏سووالاتی که علیه موسوی وجود دارد جمع کنیم و برایت بفرستیم تا جواب بدهی و موسوی ‏انتخاب بشود، مطمئن باش تا وقتی موسوی دوستی مثل تو دارد هیچ کسی نمی تواند با او ‏دشمنی کند.‏

مخلص ابراهیم نبوی
هفدهم فروردین 1388‏

سردرگمي دولت مشنگ: تعويض رئيس بانك ملي با رئيس بركنار شده سابق بانك سپه توسط خود دولت مشنگ

خاوري که سومين مديرعامل بانک ملي در دولت احمدي‌نژاد است، تا آبان ماه 1384 مديرعامل بانک سپه بود، ‏اما در اولين پاييز دولت نهم قرباني موج فراگير تغيير مديران عامل بانک‌هاي دولتي شد و از سمت خود کنار رفت ‏تا در آخرين ماههاي دولت نهم، بار ديگر به رأس يک بانک دولتي و آن هم بزرگترين بانک در اختيار دولت ‏برگردد.‏

خبرگزاري ايلنا ديروز ضمن اعلام خبر تغيير مديرعامل بانک ملي، علت اين تغيير را “همراهي ‏نكردن صدقي در اعطاي تسهيلات مصوب دولت در سفرهاي استاني و پرداخت وام به طرح‌هاي زودبازده” ذکر ‏کرده است. ‏

مديرعامل جديد بانک ملي ديروز در گفت‌وگو با خبرگزاري مهر، اولويت کاري خود در بانک ملي را ‏‏”تسهيلات‌دهي به طرحهاي بنگاههاي زودبازده” اعلام کرد. وي همچنين در اين مصاحبه از تثبيت و عدم افزايش ‏نرخ سود بانکي در سال جديد استقبال کرد؛ آن هم در حالي که تنها يک ماه و نيم قبل، او اظهاراتي را مطرح کرده ‏بود که دقيقا در نقطه مقابل مواضع فعلي وي قرار داشت.خاوري که يک ماه و نيم پيش مدير معزول در دولت نهم و مخالف اقتصاد دستوري و “سرکوب‌گري مالي” بود، ‏اکنون که مدير بزرگترين بانک دولتي شده، نه تنها با لحني نرم و ملايم از مدارا با مشتريان در وصول مطالبات ‏معوق بانکي سخن مي‌گويد و با دست‌هاي گشاده از طرح‌هاي زودبازده استقبال مي‌کند، بلکه در پرداخت تسهيلات ‏به اين طرح‌ها، منافع مجري طرح زودبازده و اشتغال‌زايي را نيز بر تحصيل سود توسط بانک ترجيح مي‌دهد تا ‏نشان دهد که مديران دولت احمدي‌نژاد تا چه حد با يک انتصاب مي‌توانند تغيير کنند.‏

روزآنلاينhttp://www.roozonline.com/archives/2009/04/post_12215.php

شايد در واکنش به همين دست اتهامات بود که دو ماه پيش روابط عمومي بانک ملي در اطلاعيه‌اي اعلام کرد که ‏در چهار سال اخير 50 تريليون ريال تسهيلات به طرح‌هاي زودبازده و کارآفرين پرداخت کرده است.‏

در همين اطلاعيه، به رقم 60 تريليون ريال در خصوص مجموع قراردادهاي منعقد شده براي طرح‌هاي مذکور ‏اشاره شده که هنوز بانک ملي از عهده پرداخت 10 تريليون ريال آن بر نيامده است. روابط عمومي اين بانک ‏همچنين رقم کل طرح‌هاي مصوب اين بانک را 75 تريليون ريال ذکر کرده که 14 تريليون ريال آن نيز آماده عقد ‏قرارداد است.‏